تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هجدهم: قاعدۀ طلایی «دفع بدی به خوبی») (شمارهٔ ۲) اعجاز اخلاقی قرآن در عرصه‌های تمدنی زمانی برجسته می‌شود که قاعده «دفع سیئه به حسنه» را به قاعدۀ قبلی (نیکی بیشتر به نیکی کمتر) بیافزاییم. در شاخص‌های اخلاقیِ تمدن در قرآن، نه فقط باید با کار حَسَن مواجهه‌ای احسن و بهتر داشت، بلکه باید سیئه و بدی را هم با حسنه و خوبی پاسخ داد. این قاعده از قواعد درخشان اجتماعی و تمدنی در قرآن است که دفع بدی با کار خوب انجام یابد و برطرف گردد. روشن است که این قاعده با آنچه که از مسیحیت مشهور است که «اگر کسی به طرف راست گونه‌ات سیلی زد طرف چپ آن را هم در اختیارش بگذار» کاملا متفاوت است. در قاعده مسیحی، رفتار ناپسند طرف مقابل صرفا با سکوت و تحمل است که مورد اصلاح قرار می‌گیرد (البته اگر این تحمل موجب تشویق فرد خاطئ و تکرار کار خطا نشود)، درحالی که در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد و آنچه فرد خاطیء را اصلاح می‌کند، نه تکرار خطای ایشان، بلکه مواجهه با فرد خاطیء همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان می‌کنیم، بلکه عمل خطا و سیئه، به جای ایجاد موجی از سیئات و بدی‌ها، منجر به حسنه و نیکی شده و موجب شکل‌گیری واکنش‌های حَسَن و احسن می‌شود. به بیان دیگر، با انجام کار خوب در برابر فرد خاطیء و احسان به فرد بدی‌کننده، راه برای اصلاح فرد و جامعه باز می‌شود و از تسری موج گناه در جامعه جلوگیری می‌شود. همین مضمون را می‌توان معنای آیۀ شریفۀ ِإِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ‏ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرينَ (هود/114) در نظر گرفت که در آن نه فقط حسنات یک فرد سیئاتِ او را از بین می‌برد، بلکه حسنات فرد آنگاه که در واکنش با سیئات دیگران انجام می‌شود، موجب توبه و ترک آن سیئه از سوی دیگران می‌شود. این تعامل سیئه به حسنه بدون شک در نظام مناسبات اجتماعی در سطوح خرد و کلان بسیار موثر و موج‌آفرین است. این معنا صریحا در آیه 34 سورۀ فصلت آمده است که خداوند در آن فرموده است: وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ (فصلت/34). همین طور این مضمون که از شر گناه و سیئه باید از طریق حسنه خلاص شد در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است: وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/22) ادْفَعْ بِالَّتي ‏هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (مومنون/96). أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (قصص/54) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف/95) در این بین،خُلُق سه‌گانۀ «تحمل، عفو، و احسان» در جامعه («و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» آل عمران/ 134) از جملۀ مهم‌ترین شاخص‌هایی است که در هر جامعه و در نظام مناسبات کلان انسانی بسیار برجسته و مثال‌زدنی است. در یک مرحله، «صبر» و بعد«مصابره» («ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» آل عمران/200) در تعامل با دیگران نه فقط خشونت‌ها را کنترل می‌کند، بلکه موجب نوعی از قوت و انسجام اجتماعی می‌شود (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین، انفال/65). در مرحله دوم، آنگاه که نه تنها بدی‌ها را تحمل می‌کنیم، بلکه آن را عفو می‌کنیم، عنصر عفو و بخشش، کینه و کدورت را رفع می‌کند و از ایجاد شکاف اخلاقی بین انسان‌ها جلوگیری می‌کند، و در مرحله سوم که احسان نسبت به خطا کار باشد، دومینوی خطا در برابر خطا، گناه در برابر گناه، و آتش با آتش با عمل نیک و احسان قطع می‌شود و دربرابر هر خطایی، سلسله‌ای از بخشش‌ها و واکنش‌های نیک و احسان بوجود می‌آید. بنابراین در نگرش اسلامی، صرفا تسامح و مدارا نیست که تضاد و تزاحم بین افراد را کنترل می‌کند، بلکه مهم‌تر ازآن عفو و بخشش، و بلکه احسان و نیکی به فرد خاطی است. همین‌طور تسامح در جامعه مدرن، تسامحی است برای کنترل خشونت و جلوگیری از حرکت غضب‌آلود در جامعه‌ای که افراد یکدیگر را گرگ تلقی می‌کنند (رویکرد سلبی)، ولی تسامح در فرهنگ اسلامی نه برای دوری از شرّ دیگران، بلکه در جهت تکریم دیگران است که در وضعیت خطا و گناه نیز نباید به سرعت و سهولت در صدد انتقام و تنبیه برآمد. @Habibollah_Babai