تمدن غرب «اعتبارِ» خود را بر رژیم صهیونیستی قمار کرده‌ است (پرسش - پاسخ) سوال: شما به عنوان پژوهشگر در مطالعات تمدنی، وضعیت کنونی تمدن غرب را در خصوص بحرن غزه و بمباران ها و کشتارهای اخیر فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی اسرائیل چگونه تحلیل می کنید؟ دکتر بابایی: در مطالعات تمدنی اصطلاحی با عنوان «قلمرو پرستیژ تمدنی» یا «حوزه اعتبار تمدنی» وجود دارد که در مورد قلمرو و عرصه‌های اعتبار و یا مرجعیت آن تمدن در دوره های زمانی و یا در قلمرو مکانی سخن می گوید. مثلا اینکه آیا اعتبار تمدنی ایالات متحده فقط محدود به کشور آمریکا است یا این اعتبار و حیثیت در خارج از آمریکا مثلاً در ژاپن یا مثلا اسرائیل نیز توسعه یافته است؟ آیا تمدن ایرانی یا تمدن اسلامی فقط در قلمرو جغرافیایی ایران یا کشورهای اسلامی محدود است یا ممکن است این اعتبار و پرستیژ فراتر از جهان اسلام و بلکه در سطح جهانی هم گسترش یافته باشد؟ اعتبار تمدنی هر تمدن، در حقیقت حوزۀ نفوذ و پذیرش آن تمدن از ناحیه سایر جوامع و تمدن هاست. به رغم فعالیت های استعماری فراوان غرب در دوره‌های قدیم و جدید غرب، غرب برخوردار از رویه های علمی و دانشی بوده است و همان نیز در سرتاسر دنیای در عرصه های مختلف زندگی اثرگذار بوده و مایۀ اعتبار و ارزش برای غرب در میان دنیای غیرغرب بوده است. اعتبار جهان غرب برای دنیای غیرغرب نه به جهت فعالیت های استعماری غرب، بلکه به جهت اعتبار علمی و تخصصی غرب بوده است که توانسته برای خود شهرت و آبرویی جهانی کسب آورد. علاوه بر سهم علمی غرب در بسط و گسترش «اعتبار تمدنی غرب» باید به سهم اخلاقی و انسانی (واقعی یا غیر واقعی) غرب مدرن در بسط ارزش‌های جهان مدرن مثل صلح، اخلاق، نظم، انسان و انسانیت نیز اشاره کرد و این عناصر مدرن را در توسعه پرستیژ مدرنیتۀ اروپایی و آمریکایی در کشورهای غیرغربی موثر و بسیار ریشه دار تلقی کرد. با تکیه بر همین عناصر اخلاقی و انسانی بوده است که تا کنون بسیاری از غرب‌گرایان در دنیای اسلام کوشیده اند نوعی از غربی‌سازی را توجیه کنند و گفتمان های رقیب اسلامی و شرقی را به اتهام خشونت، ترور، و جزم اندیشی به حاشیه ببرند. حال دو پرسش در مورد غرب و نسبتش با مسئله غزه در فلسطین وجود دارد: پرسش اول این است که آیا دنیای غرب مجددا پروژه‌های استعماری قدیم را با حضور مستقیم در جای کوچکی مثل غزه فعال نموده است و آیا آمریکا با تلاش برای کشت و کشتار و سپس تصرف در آن، از استعمار نو و فرانو دوباره به استعمار خشنِ قدیم بازگشته است؟ چرا غرب به رغم همه ابزار رسانه‌ای خود و به رغم همه امکانات علمی‌اش نتوانست دنیا را و نیز فلسطینی‌ها را اقناع کرده و مشروعیت اسرائیل را در اذهان جوامع اسلامی و بلکه در ذهنیت جهانیان توجیه کند؟ و چرا مدنیت غربی دوباره به بربریت قدیم اسپارتی و رومی بازگشته و مجبور شده است که دوباره استعمار را از نو آغاز کند؟ پاسخ هر چه باشد، هنوز غرب احتمالا می‌تواند با تکیه بر رویۀ دیگر خود و علم هژمونی که دارد، همچنان بر اعتبار و پرستیژ خود تکیه کرده و بر آن اصرار بورزد. لیکن شکاف از جای دیگری آغاز شده است و با آن تَرَک‌ها و تردیدها شاید دیگر غرب نتواند اعتبار تمدنی‌اش را در دنیای غیرغرب و بلکه در خود غرب حفظ نماید. تردید اصلی در پرسش دوم است که با توجیهات نخبگانیِ غرب در استدلال بر ضرورت نسل کشی در فلسطین رخ نموده است. پرسش این است که آیا با گونه مواجهه‌ای که غرب با مسئله غزه داشته است، آیا همچنان می‌توانند در باره رویۀ دوم خود (رویۀ علمی) و نیز رویه‌های اخلاقی (پرستیژ انسانی دنیای مدرن) همچنان اصرار بورزند و بر آن محاجه کنند. در این باره اشکال نه فقط برای اندیشورزان مدرن، بلکه برای جماعتی در جهان اسلام و در جوامع اسلامی است که تئوری‌های و نظریات نظم و اخلاق را بیش از خود دنیای غرب باور کرده بودند و اکنون دچار بحران عجیب و پارادوکس‌های هویتی شده اند و فعلا در وضعیت شوک و سکوت هستند. دنیای غرب که مدت های مدیدی برای این جماعت، مرجعیت هویتی داشته، اکنون این مرجعیت را هم از دست داده است و در آینده ای نه چندان دور نه فقط منافع اقتصادی بلکه مهم‌تر منافع فرهنگی خود را هم از دست خواهد داد. https://eitaa.com/Habibollah_Babai