«سکولاریسم گزینه‌ای» اندیشه چارلز تیلور در ایران؟ چرا چارلز تیلور (Charles Taylor) را باید در ایران خواند؟ آنچه تیلور در مهم‌ترین کتاب خود یعنی کتاب عصر سکولار (A Secular Age) ارائه کرده است، نه در باره ایران و یا حتی جهان اسلام، بلکه در مورد یک تجربه تاریخی سکولار در غرب بویژه آمریکای شمالی است. اکنون این طرح بحث ایشان که به اذعان خودشان یک تجربه تاریخی مربوط به غرب است و نه شرق، چرا باید در ایران اسلامی خوانده شود؟ این نکته درست است که طرح مراحل سکولاریسم، طرح مفاهیم سکولاریزاسیون در غرب، طرح نظریات و صاحب نظران در فرایند سکولارشدگی در غرب، همه متمایز و منحصر به تاریخ و فکر و فرهنگ غرب است، و طرح این مفاهیم بدون هیچ مقدمه‌ و تنسیقی جز ایجاد آسیب فکری و اختلالات ذهنی در طرفداران و منتقدان سکولاریسم چیز جدیدی را ایجاد نمی‌کند. با این همه نکته‌ای در اندیشه چارلز تیلور وجود دارد که شبیه آن، مثل آن، و نشانه‌های آن در جوامع شرقی و اسلامی در حال ظهور و بروز است بی آنکه نخبگان مسلمان نسبت به آن اندیشه و تدبیری داشته باشند و آن ظهور نوعی از «سکولاریسم گزینه‌ای» یا سکولاریسمی که باور به آموزه‌های اسلامی و معارف دینی و هویت توحیدی، برای طیفی از جامعه تبدیل به یک «گزینه» در میان گزینه‌های معنوی دیگر، گزینه‌های اعتقادی دیگر، و گزینه‌های هویتی دیگر می‌شود. در این وضعیت این سئوال پیش می‌آید که آیا واقعا جهان اسلام نیز همچون دنیای غرب به نوعی از سکولاریسم بی شکل، و یا سکولاریسم پلورالیستیک مبتلا شده است؟ همین طور این پرسش مطرح می شود که اساسا در صیرورت «گزینه شدن باور» تفاوت بین جهان اسلام و دنیای غرب چیست و جای دین در این تفاوت تمدنی بین اسلام و غرب کجاست؟ و سپس باید سئوال کرد که راه مواجهه جهان اسلام با این پدیده گزینه‌ای شدن و مواجهه با گزینه‌های متنوع و بسیار انباشته چه می‌باشد؟ انسان مسلمان با چه رویکردی و چسان می‌تواند در برابر تراکم گزینه‌های غیر دینی در فرایند دینی و تمدنی خود دوام آورده و به جهت روان‌شناختی و نیز به جهت معرفتی در برابر این حجم انباشته از سکولارشدگی تاب بیاورد؟ اگر بخواهم پاسخ‌های خود بدین پرسش‌ها را بسیار ساده و سهل ارائه کنم و چشم‌انداز کار را معلوم سازم، باید بگویم که به رغم سیل و سریان گزینه‌های عرفی و سکولار در جوامع اسلامی در دو فضای حقیقی و مجازی، تفاوت‌های عمیقی بین جهان اسلام و دنیای غرب در این باره وجود دارد که نمونه این تفاوت را مثلا می‌توان در «پیچیدگی ایمان» و «مراتب و لایه‌های ایمان» درجوامع اسلامی و در عمق فرهنگ مسلمانان مشاهده کرد که اساسا فرایند سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی را هم پیچیده، دشوار و گاه ناممکن می‌سازد. از سوی دیگر، جهان اسلام همواره برخوردار از فرهنگ پیشرو در امر «محبت و عشق» بوده و هست که این عشقِ عمیق در دوسویه الهی و انسانی و در دو جهت مجازی وحقیقی همواره مانع از تشتت و تکثر وجودی انسان ها و شکاف بنیادین بین گزینه‌ها در الهیات، در فرهنگ، و در مناسبات اجتماعی شده است. و از طرف دیگر، نوعی از تنوع و تکثر، و شکلی از گزینگی و مراتب و مظاهر در اندیشه اسلامی و نیز در فرهنگ مسلمانان وجود دارد که سیر «سکولاریسم گزینه‌ای» را در برابر «دینداری گزینه‌ای» (یا دینداری برآمده از گزینه‌های انبوه دینی و توحیدی) بسیار دشوار و سخت کرده است. در این فرایند، سکولاریسم گزینه ای غربی نمی‌تواند در یک سیر استدلالی و یا حتی در یک سیر روان‌شناختی به آسانی در میان مسلمانان پیش بتازد. https://eitaa.com/Habibollah_Babai