نفاق و هویت شکّی (قسمت 11) آنچه از آیات قرآنی در بارۀ «نفاق» بر می‌آید این است که اولا جریان نفاق در نفاق‌ورزی خود خودآگاه است و در این باره اهل تردید نیست (واذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا واذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم)، لیکن نفاقی که منافقان دارند و کنش‌های منافقانه‌ای که انجام می‌دهند، مایۀ شک‌های غیراخلاقی و ریبه‌های قلبی آنها می‌شود. این ریبه‌ها همواره ماندنی است و تا زمانی که نفاق هست، ریبه و فرهنگ شکّ‌ انکاری نیز همچنان باقی می‌ماند. علاوه بر این، جریان نفاق در جامعه نیز بنای ریبه و شکّ‌سازی می‌کند. در این باره به نظر می‌رسد اولا پدیدۀ نفاق به لحاظ هستی‌شناختی پدیده‌ای دوگانه، مردد، مبهم، و متضاد است که نه تنها کنش‌هایش برای خود فرد منافق ضرر و زیان و تناقض ایجاد می‌کند (تناقض در خود)، بلکه پیوسته دوگانه‌های متضادی را توأمان در جامعه ایمانی و حتی در جامعه غیرایمانی بوجود می‌آورد. بدین سان پدیده نفاق در جامعه اساسا هویت شکّی دارد و جامعه را دچار بی‌نظمی و بی‌هویتی می‌کند. ثانیا نهادهایی که جریان نفاق تولید می‌کند، نظام تربیتی‌ای که می‌سازد، کتابی که می‌نویسد، فیلمی که می‌سازد، و حتی حسینیه و مسجد و هیئتی که بنا می‌کند، همه بر بنیان شک و ریبه‌های غیراخلاقی است. نهادهای شکّ‌پایه و آمیخته به ریبه و تردید، در مخاطبان مومن نیز شک‌های غیراخلاقی را توجیه می‌کند (روانشناسی تسرّی نفاق) و زمینه را برای برچیده شدن ایمان و بلکه ایجاد ارزش‌های معکوس در جامعه فراهم می‌کند که نکته آن را می‌توان در «نهی از معروف» و «امر به منکر» در سیرۀ رفتاری منافقان مشاهده کرد. الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ ۚ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ ۗ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهی از معروف می‌کنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) می‌بندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند! (توبه: 67) https://eitaa.com/Habibollah_Babai