یادداشت‌های آمریکا ۳۲ (خانواده‌های پرجمعیت) برخلاف تصوری که گاه ما از خانواده‌های غربی در نظر داریم، آنچه که من در  آمریکا دیدم، خانواده‌های پر جمعیت و مادرانی با چندین فرزند بود. اسکات از دوستان همکلاسی‌ام که هم سن و سال خودم بود، تقریبا 10 سال پیش پنج فرزند قد و نیم قد داشت. اندرو از دوستان دیگرم در کمترین زمان از همسر کم سن و سالش سه پسر پشت هم آورد. یکی از همسایه‌هامون در کپلی‌هیل، خانمی بود که سه تا بچه داشت و اتفاقا وسطی از آنها معلول ذهنی بود. یک بار همسر من را در پارک محوطه دیده بود و گفته بود که به من تبریک بگید که به فرزند چهارم‌ام هم باردارم. ایشان به خاطر بچه‌هاش شغل خودش را رها کرده بود. یکی دیگر از همسایه‌ها می‌گفت خیلی از خانم‌ها بخاطر بچه‌هاشون یا دور کاری می‌گیرند و یا کلا شغل‌شان را رها می‌کردند. من هر روز صبح ساعت 7 در مسیر رفت‌ام به موسسه، خانمی را می‌دیدم که با سه فرزند تقریبا کمتر از 5 سال، که دوتای از آنها را با کالسکه حمل می‌کرد، در حال ورزش و دویدن بود. خانم کِلی (Kelly) از دوستان مسیحی همسرم می‌گفت که در عُرف ما، حداقل فرزندان در خانواده سه فرزند است. همین‌طور عُرف خانه‌ها این بود که بین فرزندان خیلی فاصله ایجاد نمی‌کردند و بچه‌ها را پشت‌ هم (با یک یا دوسال فاصله) می‌آوردند. به قول ایشان دوره شیردهی مادران هم بیش از سه ماه طول نمی‌کشید. جالب اینکه خانم‌ها و خانواده‌هایی هم بودند که علاوه بر فرزندان زیادی که داشتند سرپرستی تعدادی از کودکان یتیم و بی‌سرپرست را قبول می‌کردند. سرپرستی از بی‌سرپرستان مانع از آن نبود که مادران و بانوان خود فرزند نیاورند.   در فضای دانشگاه هم خانم‌های جوانی بودند که بچه‌های نوزاد خود را در آغوش حمل می‌کردند و در عین‌حال در کلاس و در فعالیت‌های دانشگاهی حضور می‌یافتند. در این میان کسانی هم بودند باردار بودند و بی آنکه احساس ناراحتی کند در کلاس حضور پیدا می‌کرد. یکی از خانم‌های دانشجو در کلاس «تثلیث» (Trinity) آقای کِوِن هارت، ماه‌های آخر بارداری را می‌گذارند و گاه دانشجویان بی آنکه تعرضی و یا خلاف ادبی داشته باشند از وضعیت ایشان به عنوان مثالی برای چگونگی ارتباط بین پدر و پسر و روح القدس و امکان یک روح در دو بدن یا دو روح در یک بدن، بحث و گفتگو می‌کردند.  @Habibollah_Babai