هدایت شده از حافظ
حکایتی از رافت و محبت امام رضا (ع) از زبان مرحوم عارف ربانی آیه الله شیخ نخودکی اصفهانی : وقتی مصمم شدم که به نجف اشرف رحل اقامت افکنم،لیکن در آن هنگام که در یکی از اطاقهای صحن عتیق رضوی در مشهد، به ریاضتی سرگرم بودم، در حال ذکر و مراقبه، دیدم که درهای صحن مطهر عتیق بسته شد و ندا بر آمد که حضرت رضا سلام الله علیه اراده فرموده اند که از زوار خویش سان ببینند. پس از آن، در محلی جنب ایوان عباسی، ((در زبان عامیانه، صحن سقاخانه اسماعیل طلا، جایی که الان مرحوم نخودکی دفن شده اند)) کرسی نهادند و حضرت بر آن استقرار یافتند و به فرمان آن حضرت در شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد ، تا زوار از در شرقی وارد و از در غربی خارج گردند. در آن زمان دیدم که پهنه صحن مالامال از گروهی شد که برخی به صورت حیوانات 🐵🐷🐮🐗مختلف بودند و ازپیش حضرت میگذشتند و امام علیه السلام دست ولایت و نوازش برسر همه آن زوار ، حتی آنها که به صورت غیر انسانی بودند، میکشیدند و اظهار مرحمت میفرمودند. پس از آن سیر و شهود معنوی و مشاهده آن رافت عام امام علیه السلام، بر آن شدم که در مشهد سکونت گزینم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم..... (کتاب نشانی از بی نشانها، شرح حال زندگی مرحوم نخودکی ص 33) ✍ بعدا ایشان وصیت کرد تا در مکانی که مولا امام رضا را در حالت مشاهده زوار دیده بود ، دفن شود.... @Hafez1356