🔷👈 یار باش، نه بار ✅ سالهای اول طلبگی خیلی پرخاطره و با ابتلاءات زیادی همراه بود. خود را عاشق امام زمان علیه السلام می‌دانستیم و به دنبال دیدن روی چون ماهش هر هفته پیاده به اتّفاق چند تن از دوستان به بیابانهای جمکران رفته و تا صبح با ناله و زاری به دنبال آقا و مولایمان بودیم. ✅ شبی در جمکران استاد صفایی را با جمعی یافتم، شنیده بود چه می‌کنیم، پرسید: اگر الان آقا را ملاقات کنی چه می‌کنی؟ ✅ گفتم به دست و پایش می‌افتم چون پروانه به دورش می گردم و...گفت: اگر پرسید در راه ما چه کرده‌ای چه؟ چه بارهایی برداشتی؟ با شیعیان و دوستان گرفتار ما چه کردی؟ چه جوابی داری⁉️ ✅ به چشمانم نگاهی سرشار از محبت نمود و ادامه داد خودت باری بر دوش مولا نباشی⁉️ این را گفت و رفت، به دنبالش دویدم، پس چه کنیم؟ ✅ فرمود مالک اشترها به دنبال علی علیه السلام نبودند که فقط رویش را ببینند بلکه عهده‌دار اموری می‌شدند که رضایت حضرت در آن بود و‌لو فرسنگ‌ها از او دور بودند و زبیرها در کنار علی علیه السلام بودند ولی طاقت امر او را نداشتند و در مقابل او لشگر‌کشی کردند! ✅ ولایی بودن فقط اشک و آه و... نیست بلکه کسب نمودن رضایت ولی شرط است. 📚 خاطره یکی از طلاب.