📙 ۹۲: رویارویی گذشته و آینده در خانه‌ی ادریسی‌ها ✍️ سمیه کشوری 🖌 غزاله علیزاده فرزند یکی‌یک‌دانه‌ی خانواده‌ای اصیل و ثروتمند در مشهد بود. او پدری تاجر و مادری شاعر و فرهیخته داشت. اگرچه نام فاطمه را بر او گذاشتند ولی خود غزاله را برگزید. دختری که شاید به دلیل بگومگوهای پدر و مادرش و در آخر جداییِ آن‌ها، بیشتر در خیالاتش زندگی می‌کرد و در آرامش در دنیای خیال به سیر و سلوک هنری و ادبی رسید. 📚 از همان کودکی عاشق کتاب شد و مطالعه‌ی آثار نویسندگان و روشنفکران زمانه‌ی خود، قطعاً بر تفکرات و عادات زندگی‌اش تاثیر گذاشت. غزاله علیزاده برای گذراندن دوره‌ی کارشناسی به کمک مادرش به تهران آمد و رشته‌ی حقوق خواند. ولی حقوق به مزاج او خوش نیامد، طوری که خودش نیز گفت است: «من حقوق خواندم اما اهلش نبودم. فقط دلم می‌خواست داستان بگویم و داستان بگویم.» ▫️ غزاله علیزاده برای ادامه‌ی تحصیل وارد دانشگاه سوربن شد تا در رشته‌ی فلسفه و سینما تحصیل کند. در ادامه کم‌کم عشق به فلسفه‌ی اشراق در دلش جوانه زد و همین رشته را انتخاب کرد. ولی با مرگ ناگهانی پدرش دانشگاه و پایان‌نامه را رها کرد و به وطنش ایران بازگشت. ▪️ غزاله علیزاده فراز و نشیب‌های زیادی در ازدواج و زندگی هنری خود تجربه کرد ولی گویی بیماری سرطان بود که بیشتر از همه او را از پا انداخت و در آخر در سال ۱۳۷۵ با مرگ خودخواسته از دنیا رفت. ولی قبل از آن، آثاری از خود بر جای گذشت که می‌توان گفت از آثار برجسته‌ی ادبیات ایران به شمار می‌آیند. غزاله علیزاده در طول عمر تقریباً کوتاهش، رمان‌ها و داستان‌های کوتاه گوناگونی‌ نوشت. 📙 در اینجا کتاب مهم و مشهور او یعنی «خانه‌ی ادریسی‌ها» را معرفی می‌کنیم که در سال ۱۳۷۰ در دو جلد به چاپ رسید (البته نشرهای دیگری هم هستند که کتاب را در یک جلد چاپ کرده‌اند). در واقع می‌توان گفت نام غزاله علیزاده با «خانه‌ی ادریسی‌ها» گره خورده است. 🏘 داستان رمان در شهری به‌ نام عشق‌آباد اتفاق می‌افتد. خانواده‌ی اشرافی ادریسی در یک عمارت بزرگ ولی تقریباً خالی، زندگی کسالت‌بار و پر از اندوه خود را سپری می‌کنند. ولی این آرامشِ ظاهری با ورود ناگهانی مهمان‌هایی ناخوانده که در جریان یک انقلاب بلشویکی قرار دارند، دستخوش تغییر بزرگی می‌شود. مهمانان، انقلابیونی هستند که آمده‌اند تا حق و حقوق ستمدیدگان را احیا کنند. 📌 برای من رمان «خانه‌ی ادریسی‌ها» تجربه‌‎ی شگفت‌انگیز و جذابی به همراه داشت. داستان از همان ابتدا مرا به درون خودش کشید و با تک‌تکِ شخصیت‌های رمان پیش برد. طوری که می‌توانستی با شخصیت‌هایش که تعدادشان کم نیست، به طرز جالبی همذات‌پنداری کنی و به‌راحتی وارد دنیای هر کدامشان شوی. نکته‌ای که درباره‌ی شخصیت‌ها وجود دارد این است که دنیای هر کدام فاصله‌ی زیادی از هم دارد. این نکته از طرفی تجربه‌ای به یاد ماندنی به خواننده می‌بخشد، و از طرف دیگر قدرت نویسندگی زیادی می‌طلبد. ⌛️ خانه‌ی بزرگ ادریسی‌های که در گذشته غرق شده بود و با هجوم قهرمان‌ها به افت و خیزِ داستانی می‌افتد، شاید نماد چیزی در جهان داستانی و در بیرون، نماد سرزمینی انباشته از خاطره و تاریخ باشد. عمارتی که در پایان فقط یک راوی برای خودش بر جا می‌گذارد. ولی آیا آن راوی لب از لب وا می‌کند؟ یا نه، در عمارتی که دیگر شبیه گذشته نیست، خودش نیز در تاریخِ آن دفن می‌شود؟ 🔻 معرفی کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/151007 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ whatsapp.com/channel/0029VaRz2bh35fM0vnYDtv3K ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh