خاطره ای از مادر شهید حیدرعلی سلیمانی : شبی در خواب دیدم که حیدرعلی به نزد من آمد و من هر چه اصرار کردم که به خانه بیاید، حیدرعلی وارد خانه نشد، سپس ظرفی را به من داد و برگشت و روز بعد خبر شهادت او را به من دادند. 🥀