بارِ آخر که اومد اصفهان ، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت، خوشحال بود و می‌گفت: های که راحت شدم ... سفارشِ همیشگی‌اش شده بود: ، ، و ... بعد از شهادتش هم به خوابِ همسرش اومد و گفت: خوش به حالِ خودم که مسجد می‌رفتم... 🥀 🍃