همراه شهدا🇮🇷
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ سه دقيقه در قيامت 🔰 براي همين است كه امام رضا (ع) ميفرمايد: وقتي خ
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ سه دقيقه در قيامت 🔰 به حال خود رها ميكند تا در آن سوي هستي به حساب آنها رسيدگي شود. برخي از اين افراد، به محض اينكه از خداوند چيزي از مال دنيا بخواهند، سريع به آنها داده ميشود تا ديگر با خدا حرف نزنند. به تعبير شما، سريع او را رد ميكنند كه صداي او را نشنوند! برخي از اين افراد فكر ميكنند كه مقرب خدا هستند كه هر چه ميخواهند فراهم ميشود، اما در واقع اينطور نيست. اينها به حال خود رها شده اند. ميخواهند كار خوب كنند، اما توفيق نمي يابند. كار خيري هم اگر انجام دهند، يا باعث فساد ميشود و يا آن را نابود ميكنند.« من اين گفتگو را به ياد داشتم. تا اينكه سال بعد در يك جلسه فاميلي، يكي از افراد ثروتمند بي ايمان را ديدم. درست مصداق همان كلام بود. او اهل نماز و عبادت نبود، اما ميگفت هر چه از خدا بخواهم سريع ميدهد! به او گفتم: كدام كشورها رفته اي؟ گفت: بيشتر كشورهاي دنيا را رفته ام و همينطور اسم كشورها را برد. گفتم: چند بار تا حالا كربلا رفتي؟ چند سفر مشهد رفتي؟ خنده ً اي از سر تمسخر كرد و گفت: كربلا كه فعلا امنيت ندارد. اما اگر بخواهم يك قطار را كامل ميخرم و همه را مشهد ميبرم. دوباره سؤالم را تكرار كردم: چندبار تا حالا مشهد رفتي؟ گفت: يكبار براي پروژه اقتصادي رفتم، اما زود برگشتم. گفتم: حرم امام رضا (ع)هم رفتي؟ گفت: فرصت نشد. اما اراده كنم ميروم. بعد يكي از بزرگترهاي هيئت فاميلي را صدا كرد وگفت: حاجي، امسال هزينه غذاي ده شب محرم رو به حساب من بذار. اين را گفت و بلند شد و رفت. درست يكي دو شب به محرم، اعضاي هيئت به سراغ او رفتند كه هزينه غذا را بگيرند، اما خارج از كشور بود! اين آقا بعد از عاشورا برگشت. باز مثل هميشه، مردمان عادي هزينه محرم را پرداخت كردند. خبر دارم كه هنوز اين شخص توفيق زيارت مشهد را پيدا نكرده! ✳️ يازهرا (س) خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب ميكردند. زمانهايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي بادقت بررسي ميكردند كه به بيت المال خسارت زده ام يا نه!؟ خدا را شكر اين مراحل به خوبي گذشت. زمانهايي را كه در مسجد و هيئت حضور داشتم محاسبه كردند و گفتند دو سال از عمرت را اينگونه گذراندي كه جزو عمرت محاسبه نميكنيم. يعني بازخواستي ندارد و ميتواني به راحتي از اين دو سال بگذري. در آنجا برخي دوستان همكارم و حتي برخي آشنايان را ميديدم، بدن مثالي آنهايي را در آنجا ميديدم كه هنوز در دنيا بودند! ميتوانستم مشكلات روحي و اخلاقي آنها را ببينم. عجيب بود كه برخي از دوستان همكارم را ديدم كه بهعنوان شهيد راهي برزخ ميشدند و بدون حساب و بررسي اعمال به سوي بهشت برزخي ميرفتند! چهره خيلي از آنها را به خاطر سپردم. جواني كه پشت ميز بود گفت: براي بسياري از همكاران و دوستانت، شهادت را نوشته اند، به شرطي كه خودشان با اعمال اشتباه، توفيق شهادت را از بين نبرند. به جوان پشت ميز اشاره كردم و گفتم: چكار ميتوانم بكنم كه من هم توفيق شهادت داشته باشم. ⏪پایان قسمت 5⃣3⃣ ⬅️ادامه دارد ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝ @Hamrahe_Shohada