🍂🌸 خاک سپاری با دستان مادر
تا صبح سحر برای سیدعلی شام غریبان گرفتم و خانه پر بود از جمعیت و مردم.
فردای آن روز پیکر علی را برای دفن به گزار شهدای آرامگاه ملا مجدالدین بردیم. عبایی را که به سفارش خودش از مشهد مقدس خریده بودم روی قبر پهن کردم چادرم را به کمرم بستم و به داخل قبر رفتم.
من بعد از شهادت برادرم سکته خفیفی کرده بودم همهاش نگران بودم که نکند حالم بد شده و زمانی که علی را داخل قبر میگذارم رو ی او بیفتم و اذیت شود. علی خسته است.
از خدا کمک خواستم که حالم بد نشود، پیکر علی را در قبر گذاشتم، سید علی انگشتر پنج تن داشت آن را هم در دستش گذاشتم، مهر و تسبیحش را هم داخل قبر گذاشتیم، بعد از قبر بیرون آمدم. مقداری خاک برای آرامش علی روی قبر ریختم.
تا آخرین لحظه خاکسپاری بالای سر قبر سیدعلی حاضر بودم.
همرزمانش لباس پاره شده علی را به همراه نشان سبزی که دیگر چیزی از آن نمانده و همه برای تبرک از آن برداشته بودند، برایم آوردند.
راوی : مادر شهید سید علی دوامی
شهید_سیدعلی_دوامی. #همراه_شهدا@Hamrahe_Shohada