هر چند اجرِ کارِ تو غیر از شهادت نیست اما ز داغت جانِ ما را صبر و طاقت نیست تلخ است اگر چه دردِ هجرانت به کامِ دل می دانم اما سینه ات را تابِ ذلت نیست رفتی طنینِ گامهایت در جهان باقیست در سینه ات عشقی بجز عشقِ ولایت نیست دشمن نمی‌فهمد ولی میداند از این پس در چشمِ او تا روزِ محشر خوابِ راحت نیست آسوده باش ای شیرمردِ عشق و آزادی هر قطره خونت جز نمادِ عزم و وحدت نیست دستت پُر است از خاطراتِ کربلا ای وای در قلبِ ما دستِ بریده بی حکایت نیست بعد از تو یارانت کنارِ رهبرت هستند کور است آنکه در دلش نورِ بصیرت نیست بی شک که راهت امتدادِ راهِ عاشوراست راهی که پایانش بجز خون و شهادت نیست لعنت به امریکا و اسرائیل و عمالش کز ظلمشان جایی در این عالم فراغت نیست چون مالکِ اشتر اطاعت از علی کردی دستِ تو در دستِ ولی جز دستِ بیعت نیست حقا ز نقشِ بی بدیل و ماندگارِ تو در منطقه دیگر بساطِ ظلم و قدرت نیست آن صادق الوعدی که بر چیده بساطِ کفر بر حق ستیزان جهان گو درسِ عبرت نیست؟ هر قطره خونِ قاسم ما بذرِ پیروزی ست دشمن بداند تا شکست آنقدر فرصت نیست دیدیم اشکِ زینبت را در عزای تو شکرِ خدا بر گردنش بندِ اسارت نیست در پیشگاهِ حضرتِ حق روسفیدی تو پس انتظارِ ما ز تو غیر از شفاعت نیست وصفِ تو بود این شعر، سردارِ سلیمانی البته وصفِ پهلوانی چون تو راحت نیست!