شاید فردا بخوان نزدیک مرزهای ما شیطنت کنن آمادگی مردمی یعنی تضمین امنیت پیش از وقوع بحران و جنگ پرسیدم کاری هس که منم بتونم کمک کنم؟» گفت: «آره، سرکشی به خونواده های شهید مدافع حرم .انگار این پیشنهاد را از قبل آماده کرده بود یکی دو بار از مظلومیت شهدای مدافع حرم که تعریف کرد لابه لای صحبتهاش حرفهایی زد که سوختم . میگفت به خاطر «یه سری محدودیتها تعدادی از شهدای افغانی و پاکستانی توی ایران دفن میشن شاید اونا یکی دو تا فامیل توی ایران داشته باشن باید شما با اونا ارتباط داشته باشین اما میتونین کارتون رو از سرکشی به خونواده شهدای ایرانی شروع کنین این یه کار اداری نیس دولتی نیس یه کار زینبیه به حرمت نام مبارک حضرت زینب کار سرکشی را شروع کردم . وقتی پای درد دل بازماندگان شهدا می نشستم ، به ژرف اندیشی حسین میرسیدم و به رسالت زینبی که او بر دوشم گذاشته بود. بیشتر خانواده شهدا نام حسین همدانی را از زبان شهیدشان شنیده بودند یکیشان قبل از شهادت تعریف کرده بود که «کارم دیده بانی و هدایت آتش بود. دیدگاه جایی قرار داشت که اگر سرم را دو بار از یک نقطه بالا میآوردم تک تیراندازهای تکفیری با قناصه میزدند توی سرم. سردار همدانی وقتی به خط سرکشی میکرد کنارمان می نشست با آمدنش بچه ها روحیه میگرفتند ترس را نمی شناخت، شجاع بود و خاکی. با ما غذا میخورد توی همان خط مقدم که بیشتر ساختمانهای مسکونی بود یک روز دیدم که نهارش را تا نصف خورد و بقیه غذایش را که برنج ساده بود توی پلاستیک ریخت و با من خداحافظی کرد. کنجکاو شدم و با دوربین دیده بانی از بالای ساختمان تا جایی که رفت، نگاهش کردم باید از جایی عبور میکرد که زیر دید و تیر قناصه زنها بود. از آنجا هم رد شد و به جایی رسید که مرغی پا شکسته نشسته بود .برنج را ریخت جلوی مرغ و از همان مسیر برگشت.این خاطره را وقتی همسر شهید از زبان شوهرش تعریف کرد تازه فهمیدم که یک سینه حرف ناگفته از حسین در تک تک رزمندگان جبههٔ مقاومت وجود دارد. محرم سال ۹۴ حسین طبق سنّت دیرینه اش به هیئت ثارالله سپاه همدان رفت. من و بچه ها در تهران ماندیم یکی از کسانی که درهیئت بود چند قطعه عکس و فیلمی از حسین به ما نشان داد که لباس سیاه هیئت پوشیده و ظهرعاشورا برای مردم که بیشتر جوانان بودند سخنرانی و مداحی میکند و مثل یک طفل یتیم و بی پناه با صدا بلند گریه میکند و به پهنای صورتش اشک می ریزد. وقتی به تهران آمد خودش از حال خوشی که در محرم امسال داشت تعریف کرد و از اینکه برای اولین بار مداحی کرده بود گفت . و من نگفتم که فیلم و عکس این مداحی را دیده ام پرسیدم توی هیئت چی خوندی؟» گفت: «روضه» که بلد نبودم فقط پشت سرهم مثل میاندارها تکرار میکردم «حسین آرام جانم حسین روح و روانم حسین دوای دردم حسین دورت بگردم .» ⬅️ ادامه دارد .... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠