📍«مدادهای بدون کله» 📝 تجربه نگاری مربی مهد هیئت از یک دردسر! 🔰 گرم بازی بودیم که سخنرانی شروع شد، بازی رو متوقف کردیم و رفتم سراغ کاربرگ‌های رنگ آمیزی و مدادهای رنگی. 🔻 (اتاق بچه‌ها خیلی نزدیک به جایی بود که بزرگترا نشسته بودن و بهتر بود مزاحم سخنرانی نشیم) 😢اما یک مشکلی وجود داشت همه مدادا بی سر بودن و تراش هم نداشتیم!😱 🔸همهمه بچه‌ها سر گرفت... _خانم مدادم سر نداره😕 _خانم چطوری رنگ کنم؟ 🙄 _خانم رنگ آمیزیم خراب شد😭 _خااااانم😵‍💫 باید تا پیدا شدن راه حل بچه‌هارو آروم می‌کردم اما چطوری؟ - با کمک خود بچه‌ها😎 _خب بچه‌هااا به نظرتون چطوری می‌تونیم به مدادا کمک کنیم تا کله هاشونو پیدا کنن و دوباره بخندن؟ 🤓 - خانم اجازه بیاین شونه به شونه بازی کنیم اینطوری مدادا استراحت می‌کنن😁 - نهههه بیاین کنار مدادارو با دندونامون در بیاریم اینطوری سر میشن😀 - خانم چاااقووو با چاقو سر کنیم💡 🔻(تنها راهی بود که بود!) 👣با سرعت نور دویدم آشپزخونه و چاقوی عزیزو پیدا کردم البته که کمی هم کند بود. - بچه‌‌ها بچه‌ها! یادتونه قبلا در مورد صبور بودن و فایده‌هاش صحبت کرده بودیم؟؟ حالا وقتشه!✌️همه قطاری صف بشین، مدادهایی که لازم دارین نوبت به نوبت بدین به من تا کله دار بشن😄 _هو هو چی چی هو هو چی چی مداد بی سرم رسید چاقو بدو سرش کن بدو بدو بدو - ما تونستیم😍 - همه مدادا الان خوشحالن و کله دارن😍 @heiat_Labbayk