{•
#تولدے_دوباره🌱 •}
دمِ رفتنے،وقتے که قرار بود
همه سوار اتوبوسها شن و به
سمت فرودگاه حرکت کنند عباسِ
بابایے ناگهان نظرش عوض شد و نرفت..
به همسرش گفت:شما برو منروز عیدِقربانهرطورشدهخودمومیرسونم♡
حالا روزِ عیدِ قربان
شده و برگشته:)
با هم ببینیم🙂💔
•⏱• اولِ راهیآ؛
اینجا تپشے از نو 👇
[°•💓•°]
@heiyat_majazi