🔸حلقه ناتمام ما ... سید را کم دیدم اما هر بار دیدم بی‌قرار بی‌قرار بود این‌قدر که یک‌بار به او گفتم زمینه‌های غیرمعرفتی‌ات بر زمینه‌های معرفتی‌ات غلبه دارد، که داشت، که خوشش آمده بود، که بود و ما تازه فهمیدیم! آخرین بار، پیام داد: جمع بشیم، در باب فرهنگ مباحثه کنیم گفتم همراهم گفت: فرصتی حاصل شد بشینیم گفتگو کنیم چطوری باشه؛ اما، فرصتی حاصل نشد! خدا به همراهت، تازه‌رفیق بی‌قرار!