هیئت دانشجویی فاطمیون
❣️خاطره کمک به اطرافیان از شهید والامقام معصوم مینایی 📝 خواهر شهید می فرمایند یک بار امتحان داشت ؛ امتحان نهایی،اون موقع سوم دبیرستان امتحان نهایی بود . مادرم مضطرب بود که چرا نمیاد ، آن موقع پدرم در رزن کشاورزی داشت و مادرم سر کوچه مضطرب ایستاده بود که خدایا چرا دیر کرده امتحانش تجدید می شود. اون موقع هم مثل الآن به درس اهمیت می دادند . یکی از همسایه ها مادرم رو دیده بود که حاج خانم !!! چرا اینجا ایستاده ای ؟ چرا مضطربی ؟ گفته بود دیشب با پدرش رفته صحرا آبیاری ، بهم گفته بابا تنها نمانه ، الآن ۸ صبح هست و امتحان داره هنوز نیامده . ⭐ همسایه گفته بود شما برید خونه من میرم مدرسه یه سراغی می گیرم ، همسایه یک ربع بعدش بر میگرده و میگه :که سر جلسه امتحانه و گفته که همون موقع که کارم تمام شده مستقیم آمدم سر جلسه امتحان ، یعنی اینقدر مقید بود که به پدر و مادر و اطرافیان کمک کند.🎖️ https://eitaa.com/fatemion_hut