#امام_جواد_علیه_السلام
◾
مثل جدّت، لحظه آخر تنت بی تاب شد...
امام جواد عليه السلام كه بيش از بيست و پنج سال از عمر شريفش نگذشته بود چون ام الفضل به او زهر خورانيد، حال اضطرابي به او دست داد كه دل از سنگ سخت تر ام الفضل به حال او سوخت و شروع كرد به گريه كردن، ولي ديگر چاره اي نداشت.
امام جواد عليه السلام ديد او گريه مي كند فرمود:
مرا مي كشي و به حالم گريه مي كني. اميدوارم كه بعد از من در دنيا خير نبيني.
آن ملعونه چون شنيد آن حضرت نفرينش مي كند خشمناك شد و درب منزل را به روي او بست.
زهر در بدن شریف امام علیه السلام، تشنگی فراوانی را به بار آورد و حضرت تقاضای آب می نمود. اما امّ الفضل آبی به دست امام نمی رساند.
کنیزکی دلش سوخت و آمد که ظرف آبی را به امام علیه السلام برساند اما ام الفضل ملعونه مانع او شد و ظرف آبش را ریخت.
لذا آن حضرت مانند جدش سيدالشهدا عليه السلام با لب تشنه در سن بيست و پنج سالگي به شهادت رسيد.
📚منهاج البيان، ص ١٨٢.
مثل جدّت، لحظه آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
آب هم در خانه ات چون کربلا نایاب شد...
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین