#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
◼️
اَما فیکُم مسلمٌ ...
نوشته اند:
و بقي وحده و قد أثخن بالجراح في رأسه و بدنه، فجعل يضاربهم بسيفه و هم يتفرّقون عنه يمينا و شمالا.
▪️امام، تنها ماند و زخمهاى گران كه بر سر و بدنش رسيده بود، او را سنگين كرده بود.پس با شمشير، آن بى شرمان را مى زد و آنان از برابر شمشيرش به راست و چپ پراكنده مى شدند.
فقال حميد بن مسلم : فو اللّه ما رأيت مكثورا قطّ قد قتل ولده و أهل بيته و أصحابه أربط جأشا، و لا أمضى جنانا منه عليه السّلام، إن كانت الرّجّالة لتشدّ عليه، فيشدّ عليها بسيفه، فينكشف عن يمينه و عن شماله انكشاف المعزى إذا شدّ فيها الذّئب
▪️حميد بن مسلم گويد:
«به خدا، مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد؛ چون پيادگان بر او حمله مى افكندند، او با شمشير بدانان حمله مى كرد و آنان از راست و چپش مى گريختند؛ چنانچه گله گوسفند از برابر گرگى فرار كنند.
فلمّا رأى ذلك شمر بن ذي الجوشن استدعى الفرسان، فصاروا في ظهور الرّجّالة، و أمر الرّماة أن يرموه، فرشقوه بالسّهام حتّى صار كالقنفذ، فأحجم عنهم، فوقفوا بإزائه
▪️شمر بن ذى الجوشن كه چنان ديد، سوارگان را پيش خواند و آنان در پشت پيادگان قرار گرفتند.سپس بر تيراندازان دستور داد او را تيرباران كنند.پس تيرها را به سوى آن مظلوم رها كردند (آن قدر تير بر بدن شريفش نشست) كه مانند خارپشت شد.پس آن حضرت از جنگ با آن بى شرمان بازايستاد و مردم در برابرش صف زدند.
و خرجت أخته زينب إلى باب الفسطاط، فنادت عمر بن سعد بن أبي وقّاص: ويلك يا عمر! أيقتل أبو عبد اللّه و أنت تنظر إليه؟ فلم يجبها عمر بشي ء، فنادت: ويحكم! أما فيكم مسلم؟ فلم يجبها أحد بشي ء.
▪️خواهرش زينب به در خيمه آمد و رو به عمر بن سعد بن ابى وقاص كرد و فرياد زد: «واى بر تو اى عمر! آيا ابو عبد اللّه را مى كشند و تو نگاه مى كنى؟ »
عمر پاسخ زينب را نگفت.زينب فرياد زد: «واى بر شما! آيا يك مسلمان ميان شما مردم نيست؟
اما كسى پاسخش را نداد.
📚الارشاد ج٢ص١١۵
📚نفس المهموم ص٣۶١
📚لواعج الاشجان ص١٨۴
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین