داغِ تو داد پس از سوختنم، بـر بادم
کاش من زودتر از قتلِ تو جان میدادم
کوفه هر چه جگرم سوخت تحمل کردم
شـام تـا شـامِ قیـامت نـرود از یــادم
کـوهِ غـم بُردم و یک دَم ننشستم از پـا
گرچـه صـد بـار در ایـن راه ز پـا افتادم
من که در دامنِ زهـرا و علی جـایم بود
شب رویِ خاکِ خـرابه رُخِ خود بنهادم
کوه، یک سنگِ صبور است ز کوهِ صبرم
من نه آنـم گـه کَند سیـلِ بلا، بنیـادم ؛
از زمانی که سـرت را بـه سَرِ نی دیـدم
هر دَم آید غمی از نـو به مبارک بادم
بَزمِ مِی بود و سَـرِ پاک تـو و چوب یزید
من در آن بَزم سه ساعت رویِ پا استادم
#حاج غلامرضا سازگار
#کربلایی_حنیف_طاهری
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین