دگر افتاده ام از پا رسیده جان به لبهایم سرم در دامنت بگذار عمو جان جای بابایم ببین شسته از خون شده روی قاسم گرفتار چنگ عدو موی قاسم حنا بسته ام با سرو روی خونین شده بزم ماتم عروسی قاسم نایی به نوایم نیست جوهر به صدایم نیست حسین ..... تمام صورتم زخمی ز بسکه سنگ کین خوردم به زیر سم مرکبها خدا داند چسان مردم زبس تیغ و نیزه به جسمم نشسته که جسم یتیم تو از هم گسسته هلال سم مرکب است نقش رویم ببین پهلویم مثل زهرا شکسته نایی به نوایم نیست جوهر به صدایم نیست حسین..