میون بازارم ، اونم چه بازاری دلم برات تنگه ، خودت خبرداری ندارم از هیچکس ، توقع یاری چه بی وفا بودن ، خودت خبر داری تو کوچه ها کردم ، ازت طرفداری سنگ جوابم شد ، خودت خبر داری نامه نوشتم آقا ولی ازت شرمندم رقیه تو می بینم تا چشمامو می بندم (میا غریب مادر) خون سرم میشه ، تو کوچه ها جاری بازار قصابا ، خودت خبرداری آهنگرا دارن ، چه روز پر کاری صحبته از جنگه ، خودت خبرداری نبینم اون روز و ، سرت بشه قاری رو نیزه ها آقا ، خودت خبر داری نبینم اون روزی که تنت تو گودال میره کنار جسم پاکت فاطمه از حال میره (میا غریب مادر) اگه بری زینب ، نداره غمخواری دستاشو می بندن ، خودت خبرداری دیگه نمی مونه ، برات علمداری خیمه میشه غارت ، خودت خبر داری دختر کوچیکت ، نداره گوشواری غروب عاشورا ، خودت خبرداری وقتی به روی نیزه سر علمدار میشه قسمت ناموس تو کوچه و بازار میشه میا غریب مادر