کی میدونه درد غربت چه جوری آروم می گیره
کی میدونه چقدر سخته کسی در غربت بمیره
ای ابر بی بارون ببار بر دشت و بر هامون ببار
در عزای اون نیمه جونی که بین نا محرم اسیره
چشم براه یک آشنا مونده تا کنار اون بمیره
رضا غریب الغربا(ع) رضا معین الضعفا
توی مهتاب نگاهش
فقط از شب کینه داره
روی لبهای عطش بارش
نوایی دیرینه داره
میذاره رو خاکا سرش
با ذکر زهرا مادرش
تک ستاره ی غربت شبهاش
می رسه آخر به دادش
مثل بارونه وقتی میذاره
سر به دامان جوادش
رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا
نگاهش میگه که انگار
غروب غم روبروشه
شده کاری همون زهری
که یک عمری تو گلوشه
حجره شده کرببلا
بالا گرفته روضه ها
چشمه می جوشه زیر پای این
تشنه ای که روضه خونه
این دم آخر از مدینه تا
کربلا داره نشونه
رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین