دلم کوه میخواهد!
پا گذاردن بر روی خاک و بند کردن دستان به سنگ ها برای بالا رفتن…
بوی ریحان و نعنا، بوی خاک باران خورده، بوی یاس رازقی در بهار و تابستان و اولین برف زمستانی.
دلم دیدن سنگ هایی را میخواهد که آب از رویشان عبور کرده و به آنها زندگی میبخشد.
دلم پناه ضریح را میخواهد، نشستن بر روی فرش ها و دیدن گنبد طلا و حرف های پنهانی که هیچگاه هیچکس متوجهشان نخواهد شد…
نمیخواهم در زندان فکر و خیال مبحوس شوم.
میخواهم تمامی کلاف های در هم پیچیده زندگی ام را از هم باز کنم. میخواهم به دنبال یک بینهایت بروم، کسی که وجودش هیچگاه تمامی ندارد و همیشه کنارت است.
به هرکدام از داشته ها و انسان های اطرافم که دل بسته ام کمی بعد کوچکی و محدودیتشان آزارم داده است. هیچکس دلخواهم نمیشود…
#قلمدان
#هیلاج