.۶
به محض اینکه سلام دادم یهو نوجوونا اومدن دستو بالمو گرفتن و گفتن:
حااااااجی گرگ🤦♂😱😱
من که شک داشتم اون حیوونا گرگ باشن😏😐
یک مقداری آرومشون کردم
اون حیوونا رفتن
گذشت و وقت شام شد
بعد از شام یکمی بازی کردیم و بعدش حدود ساعت ۲ شب تصمیم گرفتیم بخوابیم
.