👓 در اوایل طلبگی مدتی نیت زیارت روزانه کردم که هر روز به حرم بی‌بی معصومه سلام‌الله‌علیها مشرف شوم. 🔹 از آنجا که مدرسه علمیه با حرم فاصله داشت و شهریه کفاف کرایه روزانه را نمی‌داد لذا گاهی دوچرخه دوستان و گاهی در معیت دوستان با موتور می‌رفتیم. 🔹 روزی کرایه نداشتم و کسی هم نبود، لذا نیت کردم پیاده مشرف شوم که درب مدرسه یکی از دوستان قصد تشرف داشت. با موتورش رفتیم. ولی در صحن عتیق خداحافظی کرد و گفت جایی کار دارد. گوشه‌ای ایستادم و با دلی شکسته با حضرت نجوا کردم که ای بی‌بی امروز تصمیم داشتم پیاده مشرف شوم که لطف فرمودید. پیاده برمیگردم و فردا هم اگر کسی نبود، پیاده مشرف میشوم. 🔹 برای اقامه نماز جماعت به شبستان میرفتم که یکی از علما که از آشنایان بود، سلام و احوال پرسی کردند و کتاب لمعه را از بنده گرفتند و مبلغی در کتاب گذاشتند و به بنده دادند. بله. بی‌بی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، راضی به سختی زائر و مجاور و جیره‌خور درگاهش نبود. _____________ 👓 سال۹۳ اولین ماه رمضان بعد از عروسی مون بابت خرج هایی که پیش اومده بودم دستم خالی خالی بود؛ یعنی کل پولی که داشتم ۶۰۰تا تک تومن بود!!! 🔹 شب قدر بود؛ و فردای اون روز قرار بود پدر و مادر همسرم بیان منزل ما! از شدت ناراحتی جایی نرفته بودیم؛ همسرم اصرار کرد که بریم حرم؛ من می گفتم که کرایه ماشین ندارم؛ گفت پیاده بریم! مسیر منزل مون تا حرم پیاده حدود یک ساعت راه بود؛ راه افتادیم. ولی هنوز راهی نرفته بودیم که اتوبوس های رایگان حرم ما رو سوار کردند! (البته این اتفاق خارق العاده ای نبود؛ ولی ما اطلاع نداشتیم) 🔹 اطراف حرم با ۳۰۰ تومان یک نون ساندویچی خریدیم و با الویه ای که از منزل آورده بودیم غذا خوردیم و با همون اتوبوس های رایگان برگشتیم و بعد از نماز صبح خوابیدیم! ❗️ حدود ساعت ۱۰ صبح بود که از خواب بلند شدم و دیدم ۵۰هزار تومان به حسابم واریز شده! فهمیدم به یکی از دوستانم قرض داده بودم؛که به کلی فراموش کردم و دقیقا همون صبح که این پول رو لازم داشتم؛ برام واریز شد! 💬 نبی @HozeTwit