چه قدر بیشتر بدهید
یک لیوان شیر می دوشید؟! - ۲
اما اجازه دهید روی ابعاد ایرانی بحث متمرکز شویم. طی 4 دهه گذشته، هر چند وقت یک بار، کسانی در عرصه سیاست در رسانه ظاهر شده و گفتهاند با آمریکا میشود تعامل و معامله و تنشزدایی کرد. گفتهاند چرا باید با در پیش گرفتن رویکرد تقابل، برای کشور هزینه درست کنیم؟ چرا همهاش باید با شاخ آمریکا ور برویم و حال آنکه میشود اظهار نرمش کرد و بعد، او را دوشید؟! استنادشان هم به لبخندهای رئيسجمهور دموکرات و سیاهپوستی بود که شعار تغییر میداد و مدعی تعامل و کاهش تنش با ایران بود. عنایت داشته باشیم شعار «تعامل» - که اخیرا از سوی یک دولتمرد در دانشگاه تهران مطرح شد- مربوط به امروز نیست که بخواهد به عنوان نوبرانه تجربه شود، بلکه امروز روز پاسخ گرفتن و درس آموختن است؛ هر چند که قبیل همین تعاملهای یکطرفه و پرخسارت، در دولتهای سازندگی و اصلاحات نیز تجربه شده و پاسخهای تلخ یکنواختی به همراه داشته است.
آنچه در این تقلای ششساله به نام «تعامل» جالب است، تلاش برای تشبیه امثال آقایان روحانی و ظریف به دکتر محمد مصدق بود. و حال آن که سرنوشت مصدق- فارغ از این که چه قضاوتی درباره خدمت یا خیانت او داشته باشیم- بیشتر مایه عبرت است تا الگو و سرمشق. اساسا یک علت مهم اراده مردمی برای تسخیر لانه جاسوسی، پیشگیری از بلایی بود که آمریکاییها در بحبوحه نهضت نفت، سر دولت مصدق آوردند. البته خود مصدق در پدید آمدن این فاجعه مقصر بود، او در حالی به آمریکا اعتماد کرد که آمریکا با گماشتن محمدرضا پهلوی و همراهی با انگلیس در 12 سال گذشته، نشان داده بود طرف چه کسی است. 60 سال پس از کودتای 28 مرداد، کسانی در سیاست ایران تصور (یا تلقین) میکردند که میشود با رژیم آمریکا تعامل و توافق برد-برد کرد!
جای سؤال است که رئیس جمهور یا وزیر خارجه ما در یک نظام مستقل و اسلامی چگونه تصور کردند میتوان به قول و قرار با آمریکا اعتماد داشت، حال آن که همین آمریکا به دولتمرد سکولاری مانند مصدق رحم نکرده بود؟! مصدق نه عبا و عمامه داشت و نه ذیل حکومتی مستقل و اسلامی تعریف میشد اما تحمل نشد. آمریکاییها نه تنها به مصدق خیانت کردند که به خیلیهای دیگر در دنیا خیانت نمودند. از برخی دولتهای اروپایی بگیرید تا مالزی و ترکیه، و معمر قذافی و صدام در لیبی و عراق. هر کس در دنیا جانب احتیاط را رعایت نکرد و به مفهوم دقیق کلمه به آمریکا «تکیه» کرد، دیر یا زود، خنجر خورد. و هر چه این اتکا بیشتر بود، خیانت هم افزونتر بود. شما ببینید با مهرههایی مانند ابوبکر بغدادی و حریری چه معاملهای کردند و یا چه رفتار تحقیرآمیزی نسبت به گماشتهای مثل بنسلمان سعودی دارند که در همین یکی دو سال اخیر، بالغ بر 450 میلیارد دلار را در حلقوم آمریکاییها ریخته اما رسماً نشان «گاو شیرده» دریافت کرده است.
مدعیان خیالاندیش «تعامل»، با چنین رژیم فزونخواهی، چه معاملهای میتوانند بکنند تا دل زمامداران آمریکا را به دست بیاورند؟ اگر پاداش باج 450 میلیارد دلاری، «گاوه شیرده» خطاب شدن است و این که «باید بیشتر بپردازید»، در کشور ما برخی سیاسیون چگونه فکر میکنند که هنوز هم میگویند «برجام، معامله حداقلی بود. اگر بیشتر میخواهید، باید بیشتر بپردازید. بیشتر در برابر بیشتر»؟! در دستگاه فکری آمریکاییها، طرف مقابل هر چه بیشتر بپردازد، باید بیشتر تحقیر شود و اصلاً لذتش برای آنها، همین زیادهطلبی است. این اصل مخصوص دوره ترامپ نیست و در دوره اوباما نیز حاکم بود. چنان که پس از برجام، در ماجرای ندادن ویزا به نماینده ایران در سازمان ملل (حمید ابوطالبی معاون دفتر روحانی) نشان دادند و با اجرای محدودیت ویزا برای اتباع 38 کشور در صورت سفر به ایران، تکمیل کردند. در همان دوره بود که دولت آمریکا زیرساخت تحریمها را با تحریمهای گسترده مانند کاتسا و آیسا توسعه داد و تحریمهایی که بعداً توسط دولت ترامپ اعمال میشود، صرفاً اجرایی کردن آنهاست. تفاوت مهم ترامپ با اوباما این است که او نقابی را که بر چهره آمریکا زده بودند و غلطانداز مینمود، کنار زده و رو بازی میکند.
معامله متناسب با آمریکا، مقاومت و بیاعتنایی -دست رد به فریب مذاکره زدن- و ضربت بازدارنده در برابر فشار و ضربه است. اجرای منطق اقدام متقابل متأسفانه چند سال به تأخیر افتاد و خسارت به بار آورد. با آمریکا باید کاری کرد که به تشکر بیفتد (نظیر تشکری که ترامپ پس از اسقاط پهپاد جاسوسی به خاطر سرنگون نکردن هواپیمای سرنشیندارش از ایران کرد) و نه امتیازدادنی که بوی خون را به مشام گرگها برساند و حریصتر کند. و مهمتر از این که کلید حل مشکلات اقتصادی را باید در داخل جستوجو کرد و نه در لوزان و نیویورک.
♦️یادداشت روز کیهان♦️
@IMANI_mohammad