📜خلاصه بحث انسان شناسی در آئینه صحیفه سجادیه؛ جلسه سوم
تو مولایی و عبد تو، منم
🔻
«مَوْلايَ يَا مَوْلايَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ»؛ تو مولای منی، ولیّ من تویی، صاحب من تویی. ولی کافرین مولا ندارند:
«وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ »، بیسرپرست اند. کافر خیلی بیچاره است؛ چون کسی ندارد به او پناه ببرد، کافر دائماً میخواهد با آدمهای شبیه به خود یا ضعیفتر از خودش پناه ببرد. ولی مؤمن اینطور نیست. او صاحب دارد و خدا را صاحب خودش میداند. در انسانشناسی باید به این فهم برسیم که به مولا نیاز داریم؛ اما اگر احساس مولا نمیکنیم؛ یعنی هنوز ضعیفیم و خود را پیدا نکردهایم و نشناختیم. حضرت موسی (علیه السلام) آنقدر به مولا نیاز و احساس فقر کرد که به خداوند عرض میکند: «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ». او میفهمد که چقدر عین فقر است و به خدا میگوید، خدایا هرچه خیر است، من به آن نیاز دارم. ما اصلاً به ذهنمان نمیآید این دعا را بگوییم و تا آخر عمر درگیر مشکلاتیم.
پس یک بخشی از شخصیت این است که مولا لازم داریم و مولا هم داریم، او کیست؟ خداست؛ خدایی که "أنتَ" صدایش میکنیم. شما نمیتوانید به یک عالم، دانشمند، رئیس جمهور "تو" بگویی. مگر اینکه با او یک رابطه خصوصی داشته باشی. .....
@INTshojaee