آدم دلش هوس می کند یک روزهایی را در هوایِ بی خیالیِ مطلق سِیر کند . هیچ موضوعی نداشته باشد ، برایِ فکر کردن . از همان اولش ، شال و کلاه کند ، یک سمتِ خیابان را بگیرد و فقط برود . آنقدر که از تمامِ دنیا و غصه هایِ تحمیلی اش دور شود . یک روزهایی ، آدم دلش فقط یک خیابانِ طولانی می خواهد ، یک موسیقیِ سنتی و اصیلِ ایرانی و یکی ، دو فنجان ، فراموشی ... ‌‌ عصر بخیر