سلام به همگی. من بیشتر از نگران قهر زن و شوهر و تأثیرش تو روحیات بچه‌ها، نگران دلیل این قهر هستم. توجه کنیم که طبق خاطراتی که برای الهه (شخصیت زن رمان، اگه دارم اسم رو اشتباه می‌نویسم ببخشید) مرور می‌شود، هم خودش هم شوهرش فعال فرهنگی در دانشگاه و هیئت هستند. رفت و آمد و فعالیت زیاد دارند. شخصیت زن رمان هم تحصیل می‌کند، هم در خانه فعالیت دارد، هم هیئت می‌رود و فعال است. حالا احتمالاً با توجه به سن بچه‌ها، ده الی دوازده سال بعد، موبایل در دستش کشیده شده و به زمین کوبیده می‌شود. داخل خانه نشسته، صبحانه و نهار و شام آماده می‌کند. کارهای به شدت ارزشمند یک مادر و همسر. اما آنقدر وقت اضافه فکری و زمانی دارد که شروع کرده به مرور خاطرات به ترتیب زمانی و از اولین ملاقات با همسرش و ..... واقعاً کسی که در هجده تا بیست و دو سالگی آنهمه مشغله را با هم مدیریت کرده در دهه سی زندگی قدرت انجام فعالیت بیرون خانه و سامان دادن به زندگی را نداشته؟ موبایل آنهمه مزاحم بوده که باید با آن رفتار توهین آمیز شکسته شود؟ یا یک ماجرا پشت این رفتار نستوه قرار دارد؟؟ آیا اعتمادی این وسط کشته شده؟ باید به پرونده قتل اعتماد رسیدگی شده و قاتل مجازات شود. قتل اعتماد در زندگی مشترک، به قتل عشق، قتل احترام و قتل احساس منجر می‌شود. بعد از آن زندگی وجود ندارد که نگران سه روز قهر در زندگی مشترک باشیم یا نباشیم. یا بحث اعتماد نیست. اخلاق و خلق و خوی آقای نستوه محدود کردن و بستن دست و پای طرف مقابل است. خوب ما به جز زندگی روتین و ازدواج و تربیت فرزند و ... به عنوان یک فرد در اجتماع شیعه وظایفی داریم. الهه اهل انجام این وظایف بوده. برای یک مبارز آماده و مجاهد منتظر ظهور تمام وظایف حتی وظیفه‌های مادری و همسری باید در راستای تقویت نقش مجاهدتش باشد. الان با وضعیت فعلی این زندگی، فرصتی برای مجاهدت هست؟؟ بچه‌ها در این زندگی درست و مهدوی تربیت می‌شوند؟؟ زندگی انسانها ریاضیات نیست که 2=1+1 باشد. باید جمع دو نفر چیزی بیش از 2 بشود که ازدواج درست باشد. باید دو نفر همراه هم برای رسیدن به اهدافشان باشند. اگر جواب معادله 2 یا هر عددی کمتر از 2 بود کل جامعه ضرر کرده است. حالا با این چند برگی که از رمان خوانده‌ایم، به 1 الهه در جهت اهدافی که در آن قدم بر می‌داشته چیزی اضافه شده، یا کم شده است؟