خدايا! تو شاهدی چندين بار به عناوين مختلف، خطر منافقين انقلاب را (همانان که التقاط، به گونه منافقين خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که رياکارانه برای رسيدن به مقصودشان، دستمال ابريشمی بسيار بزرگ- به بزرگی مجمع الاضداد- به دست گرفتهاند، هم رجايی و باهنر را میکشند و هم به سوگشان مینشينند، هم با منافقين خلق، پيوند تشکيلاتی و سپس...! برقرار میکنند، هم آنان را دستگير میکنند و هم برای آزاديشان و اعطای مقام و مسئوليت بد آنان تلاش میکنند و از افشای ماهيت کثيف آنان سخت بيمناک میشوند، هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت برای جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادی آنان خود را در صف منافقکشان میزنند و هم در حوزههای علميه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسير فقه را عوض کنند)، به مسئولين گوشزد کردهام ولی نمیدانم چرا؟ (گرچه نسبت به بعضی، تا اندازهای میدانم چرا!) ترتيب اثر ندادهاند.
به مسئولين بارها گفتهام که خطر اينان به مراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است، چرا که علاوه بر همه شيوههای منافقانهی منافقين، سالوسانه در صف حزب اللهيان قرار گرفته و کمکم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آوردهاند، به گونهای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاءها دست به تخريب میزنند و اعمال قدرت میکنند .
اينها همه پوچ است و بیاهميت! مهم و بسيار مهم اين است که هدف غایی از همه اين تلاشها، گسترش فکر التقاطی و انحرافی سازمان ضد خداييشان است که جز انديشههای مادیگرايانه و ماترياليستی، چيز ديگری نيست و با بهرهگیری از تجربيات مثبت و منفی همپالگیهای چپ و منافقشان توانستهاند متاسفانه به نسبت بسيار زيادی (زيادتر از توفيق منافقان خلق در سالهای 51 تا 54، تعداد کثيری از روحانيون را تحت تاثير قرار دهند و با لطايف الحيل، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا که بر اعمال جنايتکارانه آنان با ديده اغماض بنگرند و حتی در مواردی نظير به شهادت رساندن باهنر و رجایی، به دست روی دست ماليدنهای مسامحه کارانه و مصلحت انديشيهای پشيمانی آورنده متوسل شوند. باز مهمتر از همه اينکه با کمال تاسف، توانستهاند تعداد فراوانی از جوانان مسلمان را جذب کرده منحرف نمايند.