🔻از مکافات عمل غافل مشو 🔻گندم ز گندم روید جو ز جو مرحوم علامه طهرانی (ره) در جلد 8 کتاب معادشناسی صفحه 198 می نویسد: پیرمردى صادق القول میگفت: پس از انقلاب مشروطیت كه سربازهاى محمّد ولى خان سپهسالار وارد طهران شدند، خود به چشم خود دیدم: كه روزى در نواحى قنات‌آباد، دو نفر از آنها اسب سوار شاكى السّلاح بطورى كه قطارهاى فشنگ را مرتّباً در روى سینه خود بسته بودند، از وسط خیابان به طرف غرب یعنى به سمت امامزاده حسن میگذشتند؛ و یكى از آنها چپقى بلند در دست داشت و مشغول كشیدن بود. در كنار دیوار خیابان درویشى فقیر كه سر خود را تازه با تیغ تراشیده بود نشسته و سر به روى زانوهاى خود گذارده، و به حال خود مشغول بود. همین كه این دو نفر تفنگچى از آنجا عبور میكردند و چشمشان به این مرد سرتراشیده افتاد، آن مرد چپق بدست به سمت او آمد و از روى اسب خود خم شد و آتش چپق خود را روى سر او خالى كرد و رفت؛ درویش سر خود را از روى زانو برداشته و نظرى كرد و گفت: این كَدو صاحب دارد. هنوز یك میدان به جلو نرفته بودند و به امامزاده حسن نرسیده بودند، كه من چون در راه خود بدانجا رسیدم دیدم جماعتى از دور مشغول تماشا كردن آن تفنگچى هستند. اسب او را به زمین زده بود و یك دست در روى سینه او گذارده، و با دست دیگر مرتّباً بر سر و سینه و بدن او میكوفت تا او را در زیر دست و پاى خود خُرد و لِه ساخت. این داستان را درباره سرعت حساب در دنیا راجع به كیفر عمل زشت بیان كردیم. https://eitaa.com/IslamLS