🌷 خسته میشد هر کجا جای عمه میشدم من عمه جان بچه ها...
میرود سمت سرت شمر بازی میکند هی با روان بچه ها....😭
تازه با شلاق خود ضجر می افتد پس از خولی به جان بچه ها...😭
ای فدای حنجرت... صبر کن بابای خوبم حرف دارم با سرت...
شدتش شد بیشتر مشت شد وقتی که سیلی قدرتش شد بیشتر....😭