*سلام حضرت پدر ، مهدی جان* هر صبح پیش از طلوع آفتاب وقتی هنوز سجاده‌ام رو به خانه‌ خدا پهن است وقتی دلم هنوز از هجوم روزمره گی‌ها پر نشده... ...چشمانم را می‌بندم و تصور می‌کنم که کنار شما نشسته‌ام... ...حرف می‌زنم، درددل می‌کنم، قربان صدقه‌تان می‌روم ، برایتان"وَ اِنْ یَکاد"می‌خوانم... ...و ناگهان چشم می‌گشایم و می‌بینم صورتم خیس است و سجاده‌ام... ...و این قصه هجران است... قصه دلتنگی‌های ما... 🌟«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ فیٖ فَرَجِ مَولاٰناٰصاٰحِبَ العَصرِوَالزَّماٰن»🌟 🍃@IslamLifeStyles_fars