به نام، یاد و توکل بر او سلام و بازنشستگی، نه حضرت احوال یک تاجر را پرسیدند. گفتند ایشان عاقبت به خیر شد. تجارت را رها کرده و عبادت می کند. فرمودند: «بِئسَ ما صَنَعَ» بسیار کار بدی کرده! سپس فرمودند : «الیَّ بِه».بیاوریدش پیش من. او را آوردند. فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: خدا عاقبتمان را ختم به خیر کرد، حالا دیگر از کسی طلب ندارم، به کسی بدهی ندارم و...فارغ البال به عبادت مشغولم. حضرت فرمودند: بد کاری کردی. نمی‌دانستی که «انّ عقلَ الرجلِ بالتجاره»؟ عقل انسان با تجارت رشد می‌کند و ارزش عبادت انسان به مقدار عقل اوست؟ خب، حضرت چرا تجارت را می‌فرمایند؟ زیرا تجارت، اصطکاکِ انسان به انسان است، آنهم نه اصطکاک یک انسان به یک انسان، بلکه اصطکاک یک انسان به هزار انسان. آدمی که تاجر است باید صد تا تاجری که رقیبش هستند از وسط دست اینها توپ را در بیاورد. اگر در بازی فوتبال ۱۱ تا هستند، در اینجا ۳۰۰-۲۰۰ تا هستند. چه جوری بخرد از وسط اینها؟ چه جوری بفروشد؟ چه جوری مشتری جذب کند؟ پس مرتباً باید تدبیر کند. این حضور و فعالیت، به عقل رشد می‌دهد. زمینه رشد عقل، اصطکاک دائم است. یعنی انسان به مجردی که تعطیل کند اصطکاک را، تحلیل می‌دهد عقل و فهمش را. کسی که کم معاشرت است بعد از مدتی احساس می‌کند عقلش تحلیل رفته. هر چه که میزان معاشرت انسان کمتر می‌شود میزان حضور انسان در مسائل هم کمتر می‌شود. پس باید بیاید در میدان تا ورزیده شود. @haerishirazi @Jalal_va_bibikhanom