به نام، یاد و توکل بر او سلام و علی اکبر سلام الله علیه 🎋 پدر و پسری را نزد حاکم بردند تا چوب بزنند اول پدر را بر زمین انداخته و صد چوب زدند؛آه نکرد و دم نزد. بعد از آن پسرش را انداخته و چون یک چوب زدند پدرش آغاز ناله و فریاد کرد. حاکم گفت: « تو صد چوب خوردی و دم نزدی به یک چوب که پسرت خورد این ناله و فریاد چیست؟» 💔گفت: « آن چوبها که بر تنم می‌ آمد تحمل میکردم اکنون که بر جگرم می‌آید تحمل ندارم». ❤️ سلام الله علیه😭 🎋 شب و روز هشتم محرم