| خلا نظریه سیاسی ایرانی
هر کشوری برای پیشرفت واقعی و بقا در عرصه بینالملل، نیازمند چارچوبهای نظری است تا با آن سیاستهای منسجمی را برای بقا و پیشرفت اتخاذ کند. دوران گذار در نظام بینالملل از جمله بزنگاههایی است که ما میبایست با استفاده از چارچوبهای نظری بومی خود، منافع ملی کشور را تامین کنیم. اما متاسفانه هنوز چنین نظریهای نداریم. مخاطرات مهیبی که تابحال از آن عبور کردهایم بیشتر متکی به نبوغ و شایستگیهای راهبری شخص ولیفقیه بوده است، تا بر اساس برنامه ای مدون و سیاستی طراحی شده. اما چیزی که کشور در سیرش به سوی پیشرفت به آن نیازمند است علوم سیاسی بومی است.
«علم سیاست» که به دنبال شناخت واقعیت های اجتماعی-سیاسی است، دارای الزامات معرفتی است که بدیهیترین آن «فلسفه علم سیاست» یا همان مباحث فرانظری ناظر به سیاست است. مباحث فرانظری، چارچوب و پایههای نظری را فراهم میکند که برای درک پدیدههای سیاسی و تحلیل سیستمهای سیاسی از آن استفاده میشود.
از آنجا که فلسفه علم سیاست وابسته به نوع نگاه ما در جهانبینی و نظام ارزشی است، مکتب ها و فرهنگهای مختلف دیدگاههای فلسفی متفاوتی درباره سیاست و اجزائش دارند. بنابراین، محلیسازی یا بومیسازی علم سیاست (در معنای حداقلی آن) به معنای سازگارسازی نظریهها، مفاهیم و روشهای آن با زمینه و واقعیتهای خاص هر کشور است. این امر به درک دقیقتر و جامعتری از پدیدههای سیاسی کمک میکند و عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خاصی را که سیاست در هر کشور را شکل میدهد، در نظر میگیرد.
پایهریزی یک علم بومی برای علم سیاست در ایران تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گرفته است. در ادامه چند مولفه که بیتوجهی به آن باعث تحقق نیافتن علم سیاست و روابط بینالملل بومی در ایران شده را ذکر میکنم:
🔸عوامل تاریخی: برای تدوین علم سیاسی بومی به درک عمیقی از بافت تاریخی کشور نیازمندیم، از جمله جنبشها و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن. پاشنه آشیل درک تاریخی ایران، اختلالات و آشوبهای سیاسی ، استعمار و تحولات فرهنگی وارداتی است که پیوستگی اندیشههای سیاسی ایرانی را مختل کرده و شکل دهی به علم بومی ایرانی را منحرف ساخته است.
🔸سنتهای فکری: سنتهای فکری و اندیشه های غالب در یک کشور میتوانند به توسعه علم سیاست جهت دهند. اگر چشمانداز فکری یک کشور به طور قابل توجهی تحت تأثیر نظریهها و الگوهای خارجی باشد، رویکرد بومی مغفول واقع میشود؛ مگر آنکه یک نابغهای با کاریزمای بالا، ره صد ساله را یک شبه طی کند و علم بومی سیاست را بر کرسی بنشاند که تا اینجای کار چنین شخصی در ایران پیدا نشده است.
🔸جدی گرفتن نظریهپردازی و علوم انتزاعی: تأمین مالی تحقیقات و دایر نمودن مراکز پرورش علم بومی هم میتواند بر توسعه علم سیاست بومی تأثیر بگذارد. تخصیص منابع ناکافی یا عدم حمایت ممکن است توانایی محققان را در انجام تحقیقات عمیق و توسعه نظری محدود کند.
فرانظریه بومی برای علوم سیاسی بومی میتواند به توسعه نظریههای بومی، رهنمودهای حکمرانی برای مقابله موثرتر با چالشها و راهبردهایی که برای پاسخ به نیازها و آرزوهای خاص ملت مناسبتر هستند، کمک کند. ضمنا، تفکر بومی، (به جای انفعال و وابستگی به نظریهها و مفاهیمی خارجی) احساس مالکیت و قدرت را در میان محققان ایرانی تقویت میکند، چون حس خواهند کرد که در پیشبرد تمدنشان سهم داشتهاند.
✴️اگر نمیخواهید تمام علوم انسانی را بومی کنید، و اسلامیسازی علوم انسانی را آرمانی دور از دسترس میدانید خود دانید؛ اما نظم دنیا تغییر کرده و تنها متکی بودن به خضر طریق و ولیفقیه برای همیشه عملی نیست. لازم است حداقل نظریه و رویکرد سیاسی بومی داشته باشیم تا در پیچهای تاریخی پیشروی مان سردرگم نباشیم و مملکت را به سلایق شخصی وزرا و معاونین و مشاورین و چهره های صاحب نفوذ گره نزنیم.
@JalaleddinFanaei
https://www.alef.ir/news/4020407040.html