|پررنگ شدن یا کم‌رنگ شدن نقش ایران در منطقه؟ با افزایش جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان، ایران در شرایط خاصی قرار دارد. ایران رسما هشدار داده بود که در صورتی که اسرائیل به غزه حمله زمینی کند و یا آمریکا به نفع اسرائیل دخالت کند، رأسا ورود خواهد کرد. هر دو امر رخ داده و اسرائیل در بخش هایی از نوارغزه مستقر شده و آمریکا نیز تقریبا هر روز هزاران تن ادوات و مهمات از زرادخانه‌های خود را به اسرائیل منتقل می‌کند و نیروی‌های ویژه‌اش در عملیات‌های اسرائیل نقش فعالی دارند. پررنگ شدن یا کم‌رنگ شدن سطح مشارکت و دخالت ایران در این رویداد منطقه‌ای، هر یک مخاطرات قابل توجهی برای ایران به همراه دارد، که در این یادداشت به صورت خلاصه به آن می‌پردازیم. از آنجا که پس از عملیات طوفان‌الاقصی ائتلافی از قدرت های جهانی و همپیمانانشان درصدد حمایت و دفاع از اسرائیل و توجیه جنایاتش برآمده، به نظر می‌رسد در حال حاضر دیپلماسی بهترین اهرم ایران باشد. از آنجا که عمده رسانه های جهان در کنترل صهیونیستها است، هنوز افکار عمومی بخش زیادی از مردم جهان با اسرائیل همراه است؛ با این حال، جرایم و وحشی‌گری‌های اسرائیل تاثیرات منفی قابل توجهی بر وجهه اسرائیل داشته است. بهره‌برداری از این فرصت برای کاهش حمایت‌های جهانی از اسرائیل امری ضروری است. هدفگذاری کردن برای کاهش همبستگی جهانی با اسرائیل، باید اولین اقدام ایران برای تقویت استراتژی کلان خود باشد. با درنظر گرفتن عنصر دیپپلماسی، به نظر می‌رسد که ایران، به سبب تسلط گفتمان غربی، توفیق چندانی در این زمینه تا به امروز کسب نکرده است. با شروع عملیات طوفان‌الاقصی دستگاه دیپلماسی ایران فعالیت‌های فشرده‌ای را آغاز کرد و وزیر خارجه ایران به کشورهای مختلف منطقه سفر کرد. احتمالا ایران از طریق دیپلماسی به دنبال ایجاد یک اتحاد منطقه ای و یک نهاد نظامی اسلامی است، به این ترتیب که ارتشی متشکل از ارتش‌های کشورهای اسلامی تشکیل شود که ضمن ارسال کمک‌های بشردوستانه به فلسطینیان و دفاع از آنها، بتواند ضربۀ نظامی قابل توجهی به اسرائیل وارد کند. اما متاسفانه ایران حتی موفق به بکارگیری از ظرفیت سوریه هم نشده و حملات اسرائیل به سوریه نیز کماکان بی‌پاسخ باقی ‌مانده است. هرچند مقامات ایرانی هشدارهایی مبنی بر ورود مستقیم به جنگ را صادر کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که به جای ورود مستقیم، بهتر است که ایران تمرکز خود بر گروه‌های مقاومت در منطقه را تقویت کند و با استفاده از زیرساخت‌هایی که در عراق و سوریه ایجاد کرده، منافع اسرائیل را هدف‌گیری کند. این رویکرد به ایران قدرت انکارپذیری می‌دهد و تصمیم آمریکایی‌ها برای حمله نظامی به تاسیسات ساحلی نفتی و گازی ایران را دشوارتر می‌سازد. ایران می‌داند که اسرائیل در شرایط ضعف قرار گرفته و آسیپ‌پذیری از خود نشان داده و روشن است که نیاز به اقدام قاطع را به خوبی درک می‌کند. از آنجا که طبق ادعای اسرائیل ضریب موفقیت گنبد آهنین حدود 95 درصد است، کاهش ذخایر موشک‌های پدافندی اسرائیل و مستهلک شدن آن به منزله باز شدن پنجره‌ای برای اقدامات میدانی بیشتر است. ایران می‌داند که منتظر ماندن و وقت دادن به دشمن یعنی از دست دادن ابتکار عمل. اسرائیل ظرف مدت کوتاهی ضعف‌های خود را جبران خواهد کرد و به سرعت آماده خواهد شد. بنابراین زمان استفاده از این موقعیت برای تشدید حس ناامنی در اسرائیل ممکن است چندان طولانی نباشد. همانطور که با عملیات طوفان الاقصی میزان تلفات اسرائیل از تک رقمی به چهاررقمی رسید و مرز پذیرش تعداد کشته‌ها نزد اسرائیلی‌ها جابجایی شدیدی پیداکرد، تابوی جراحی نظامی اسرائیل هم باید شکسته شود. بمباران‌های دقیق محدود می‌تواند در این مرحله مانع افزایش شدید تنش‌ها شود و الگوی محاسبات اسرائیل را محدودتر کند. به عنوان مثال هدف قرار دادن یکی از پایگاه‌های هوایی اسرائیل یا یکی از زاغه‌های مهمات آنها می‌تواند در نظام تصمیم‌سازی رژیم صهیونیستی اختلال ایجاد کند و کفه زیان‌های اقدامات آتی‌اش را سنگین‌تر ‌کند. به مثل هنگامی که می‌خواهد سود و زیان تصمیم‌گیری برای هدف قرار دادن یک بیمارستان دیگر در غزه را محاسبه کند، زیان‌های اقدامش را بیش از نفع آن حساب کند. شکستن تابوی انجام جراحی‌های نظامی علیه اسرائیل و عادی‌سازی انهدام گاه و بی گاه منافع اسرائیل همچنین می‌تواند عاملی برای برگرداندن بخشی از توجهات به اوکراین شود و دوباره مرکز ثقل امکانات دشمن غربی به شرق اروپا و تایوان بازگردد.