🔹️عطوه، زیدی مذهب بود. وی مریض شد و مرضش طوری بود که اطباء از علاج آن عاجز بودند. در ضمن از ما ـ پسران خود ـ به جهت این که شیعه دوازده امامی بودیم آزرده بود و مکرر می‌گفت: من شما را تصدیق نمی‌کنم و به مذهبتان روی نمی‌آورم، مگر وقتی که صاحب شما مهدی علیه السلام بیاید و مرا از این مرض نجات دهد. 🔹️ اتفاقاً شبی در وقت نماز عشاء ما همه یک جا جمع بودیم. ناگهان فریاد پدر را شنیدیم که می‌گوید: بشتابید. وقتی با سرعت به نزدش رفتیم، گفت: بدوید و صاحب خود را دریابید، که همین لحظه از پیش من بیرون رفت. ما هر قدر دویدیم کسی را ندیدیم. 🔹️برگشتیم و سؤال کردیم: جریان چیست؟ گفت: شخصی به نزد من آمد و گفت: ای عطوه. گفتم: تو کیستی؟ فرمود: «من صاحب الزمان و امام پسرانت هستم؛ آمده ام تو را شفا بدهم.» بعد از آن دست دراز کرد و بر موضع درد کشید و من چون به خود نگاه کردم اثری از آن ناراحتی ندیدم. 🔹️ بعد از آن سید عطوه علوی مدت‌های مدیدی زنده بود و با قوت و توانایی زندگی کرد. (اثباه الهداه، ج ۷، ص ۳۵۴ و نجم الثاقب، ص ۳۲۹). 💠💠💠 ✅ کانال مسجد مقدس جمکران: @jamkaran_ir