📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۱۲ 🔰 ادامه میرزا ملکم خان ناظم الدوله... کمی بعد از به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه، وی در سال ۱۹۰۸ م درحالی‌که ده سال بود که سفارت ایران را در ایتالیا نمایندگی می‌کرد، در سوئیس از دنیا رفت و بنا به وصیتش، جسدش سوزانده شد. ملکم از مجموع ۷۵ سال عمر خود ، غیر از ده سال خرد سالی، فقط یازده سال را در ایران سپری کرد و باقی عمر خویش را در خارج از ایران به سر برد. ♦️بازهم درباره میرزا ملکم‌خان میرزا ملکم‌خان اوّلین ایرانی‌ای بود که در ایران به تأسیس لژ پرداخت و اندیشه‌های ماسونی را در سطحی گسترده تبلیغ کرد؛ به‌گونه‌ای که او را پدر منوّرالفکری در ایران لقب داده‌اند. درباره سیر زندگی سیاسی میرزا ملکم‌خان به اختصار سخن گفتیم، اکنون درباره آراء، افکار و خصوصیات اخلاقی او سخن خواهیم گفت. میرزا ملکم‌خان خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «من ارمنی‌زاده مسیحی هستم، ولی در میان مسلمین پرورش یافته‌ام و وجهه نظرم اسلامی است. جوان بودم که به فساد مملکتم پی‌بردم و انحطاط مادی آن را شناختم، پس شعله اصلاح‌طلبی در من فروزان گشت. 🔹در اروپا که بودم، سیاست‌های اجتماعی و سیاسی و مذهبی مغرب را مطالعه کردم، با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانی و همچنین با تشکیلات جمعیت‌های سرّی فراماسونری آشنا گردیدم، طرحی ریختم که عقل سیاست مغرب را با خرد دیانت شرق به هم آمیزم، چنین دانستم که تغییر ایران به‌صورت اروپا کوششی بی‌فایده است. از این‌رو فکر ترقّی مادّی را در لفّافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند. دوستان و مردم معتبری را دعوت کردم، در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهر ذاتی آدمی توسّل جستم». 🔸میرزا ملکم‌خان درباره آشنایی خود با انجمن‌های ماسونی و اهداف ریاکارانه‌اش می‌نویسد: «به اروپا رفتم، در آنجا با مبادی و اصول دین و اجتماع و سیاست ... از راه تحصیل آشنا شدم و کیفیت و ترتیب و تنظیم انجمن‌های مخفی و سرّی و تشکیل محافل فراماسونی را آموختم، سپس در میان فلسفه سیاسی اروپا و حکمت دینی آسیا سازش دادم و دریافتم که سعی و تلاش برای انتظام امور ایران به شیوه ممالک اروپایی کاری بیهوده خواهد بود و از این جهت، نقشه عملی خویش را در لفافه دین (که با روحیات مردم ایران، سازگارتر بود) پوشیدم». ♦️محمود کتیرایی به نقل از خان ملک ساسانی و قزوینی درباره اخلاقیات و صفات شخصیتی ملکم‌خان چنین می‌نگارد: «ملکم، آدمی بوده است شارلاتان، بی‌ایمان،‌ بی‌وطن، طمّاع، جاه‌طلب، پول‌پرست، بی‌عار و ننگ، حقّه‌باز و هوچی، بامبول‌زن، متقلّب، طرّار و کلاه‌بردار». یکی از مورّخان منوّرالفکران معاصر، درباره پول‌پرستی ملکم می‌نویسد: «در زمینه پول‌پرستی ملکم، دو لکّه سیاه بزرگ در زندگی او وجود دارد: امتیاز رویتر و امتیاز لاتاری و در این دو مسئله، دوست و دشمن هم‌رأیند ...». ملکم، جدا از پول‌پرستی، بسیار شهرت‌طلب، خودخواه و مقام‌پرست نیز بوده است. ادامه دارد 🆔 @Jarianshenasi