🏴توخواستی کمی زکار عشق، سَر درآوری و از نهال قامت خودت ثمر درآوری 🏴امانتی به مادر تو داده بود مجتبی سپرده است نامه را دم سحر درآوری 🏴همین که از عموی خود گرفتی اذن رزم را نمانده بود اندکی ز شوق پَر درآوری 🏴 سر نترس داری و پدر بزرگ تو علی عجیب نیست از تنت زره اگر درآوری https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ❀ ⃟⃟ ● ⃟ ⃟ ⃟✤══════════