﷽؛ (( سال اول عام الفيل "53 سال پيش از هجرت" هجوم ابرهه به مكه معظمه جهت نابودى خانه خدا )) 💎 ابرهه بن صباح كه با پشتيبانى قيصر روم و نجاشى حبشه ، بر كشور يمن استيلا يافته بود ، براى خوار كردن ساكنان يمن و عرب هاى شبه جزيره عربستان ، از هيچ تلاشى كوتاهى نمى ورزيد و به هر كردار ناشايستى اقدام مى نمود ، او ، بر طايفه (حمير) و بزرگان آن بسيار سخت گرفت و (ريحانه ) دختر علقمه بن مالك را كه از جهت زيبايى و كمالات نفسانى ، در طايفه خود كم نظير بود، به اجبار و اكراه از همسرش (ابومرة سيف بن ذى يزن ) جدا كرد و خود با او ازدواج نمود . بسيارى از يمينيان به دست حبشيان به فرماندهى ابرهه كشته و بسيارى ديگر اسير گرديدند و به عنوان (برده ) به حبشه و روم فرستاده شدند و مابقى به ناچار سر در طاعت ابرهه در آوردند و او را به اميرى خويش ‍ پذيرفتند . ابرهه در صنعا پايتخت فعلى يمن كنيسه اى بسيار مجلل و زيبا به نام قليس بنا كرد و از تمامى عرب ها خواست كه از بت خانه ها و زيارت كعبه (خانه خدا) دست برداشته و جهت زيارت و عبادت ، به صنعاء رفته و قليس را عبادت گاه خويش قرار دهند . بزرگان عرب از اين ماجرا خشمگين شدند و مردى از طايفه بنى فقيم يا بنى مالك را به سوى قليس فرستاده تا در آن ساختمان نشسته و بر زمينش پليدى و بى حرمتى كند . ابرهه از اين خبر بسيار ناراحت و خشمگين شد و تصميم به انتقام از عرب ها گرفت . او با تجهيز سپاهى سنگين از نيروهاى حبشى ، عازم مكه گرديد . در بين راه يمن تا مكه ، هر گروهى در مقابلش ايستادگى مى كرد، آنها را از دم تيغ و شمشير گذرانيده و به نابودى مى داد. كسى را ياراى پايدارى در برابر وحشى گرى هاى حبشيان نبود . از جمله ، ذو نفر از طايفه حمير با گردآورى نيروهاى رزمى ، به نبرد سپاهيان ابرهه رفت ولى كارى از پيش نبرد و متحمل شكست سنگين و بنيان كن شد و پس از نابودى سپاهيان ، خود به اسارت ابرهه در آمد و به اجبار و اكراه ، راهنماى حبشيان به سوى مكه شد. حبشيان به محض نزديك شدن به شهر مكه ، اقدام به غارت و تاراج اموال مردم نمودند . 💎 آنان ، هر چه از چهارپايان اهالى ، مكه از قبيل شتر ، اسب و گوسفند آنان را مى ديدند ، غارت مى نمودند . 💎 در اين ميان ، دويست شتر عبدالمطلب ، بزرگ و مهتر مكه نيز به غارت رفت . ابرهه به اهالى مكه پيام فرستاد كه قصد من ، نابودى خانه خدا (كعبه ) است . اگر مردم اين شهر در برابر او مقاومت كنند و او را از اين كار بازدارند ، با آنان نبرد كرده و تمامى مردان را كشته و زنان و فرزندانشان را به اسيرى مى گيرد . 💎 اهالى مكه در آغاز قصد نبرد با سپاهيان خون آشام ابرهه را داشتند ، ولى عبدالمطلب آنان را از اين كار بازداشت و به آنان گفت كه شما را ياراى برابرى و نبرد با سپاه ابرهه نيست . بهتر است از شهر خارج شده و در دره ها و كوه هاى اطراف پناهنده شويد و از اهل و عيال خود محافظت و پاسبانى نماييد. اين خانه (كعبه ) از آن خدا است و او نيز از خانه خود دفاع خواهد كرد و اگر او از دفاع آن باز ايستد ، ما چگونه مى توانيم از آن دفاع كنيم ؟ 💎 گويا به عبدالمطلب اين گونه الهام شده بود كه اهلى مكه خود را به هلاكت نرسانند و صاحب خانه ، از خانه خود دفاع و پاسدارى مى كند . با اين تدبير خردمندانه ، اهالى مكه از كشتار و نابودى رهايى يافته و به اطراف شهر پناهنده و پراكنده شدند . 💎 عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان مكه به نزد ابرهه رفته و با او گفت و گو نمودند . آنان از ابرهه پرسيدند : براى چه چيز اقدام به لشكركشى نمودى و به سرزمين ما تهاجم كردى ؟ وى پاسخ داد : براى انتقام گرفتن از كارى كه شما بر معبد قليس انجام داديد . 💎 عبدالمطلب و همراهان ، گفتند : آن بى حرمتى ، كار يك تن از نادانان بود . چرا همه مردم بايد به آتش او بسوزند و چرا بايد خانه خدا كه يادگار ابراهيم عليه السلام است دستخوش نابودى گردد ؟ 💎 آنان هر چه گفتند، ابرهه بهانه آورد و گفتارشان را نپذيرفت و به آنان گفت : اگر شما در برابر من ، مقاومت نكنيد ، من كارى با شما ندارم و تنها مى خواهم به جبران كار شما معبد شما را تخريب كنم و ديگر كسى براى زيارت به اينجا نيايد. همه مردم بايد براى پرستش خدا به صنعا رفته و در قليس ، خدا را عبادت كنند . 💎 به روايت ديگر ، عبدالمطلب در آن ديدار به ابرهه گفت : سربازان تو شتران اهالى مكه ، از جمله دويست شتر مرا غارت كرده اند، دستور بده آنها را به ما بازگردانند . 💎 ابرهه گفت : چرا درباره كعبه كه دين تو و دين پدران تو است ، چيزى ما نمى خواهيم ؟ عبدالمطلب گفت : من صاحب شتران خود هستم و كعبه را نيز صاحب است كه از آن نگهبانى و نگهدارى خواهد كرد . 💎 ابرهه ، دستور داد شتران عبدالمطلب را به وى بازگرداندند . عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه ، به همراه چند تن از قريش به نزد كعبه آمد و دست در حلقه در آن زد و با سرودن شعرى حماسه اى ،... 👇👇👇