﷽؛ 💎 شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت : ! " همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک ! همین طور که داشت با خدا درد دل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد . او به خودش آمد و گفت : ! کارت درست است . اگر یک هندوانه بالای درخت بود ، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد ! "