⚘
#برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘
#قسمت_10 ⚘
*مهاباد*
من دقیقاً به یاد دارم که وقتی ستون نیروهای ما میخواستند وارد شهر
#مهاباد بشوند، آنچنان قدرت و صلابتی از خود نشان دادند که هیچ گروهی به خود جرات رویارویی و مبارزه با این ستون را نمیداد. مخصوصاً جا دارد از نقش نیروهای ارتشی ستون؛ برادرانی که از اقدامات کارشکنانهی
#لیبرالها سرخورده شده بودند و روحیهی آنها را تضعیف کرده بودند، یاد کنم. برادران ارتشی ما از خودشان رشادت و قدرت عجیبی نشان دادند. در جریان ورود نیروهای ما به
#مهاباد،
#ضدانقلابیون بلافاصله تانکهایی را که از پادگان شهر دزدیده بودند به میدان آوردند و به اصطلاح با تانکهایشان یک مختصر مقاومتی هم توی شهر کرده بودند. البته دقایقی بعد با نهایت ذلت و خواری ناچار به تسلیم شدند و هشت دستگاه از آن تانکها به دست نیروهای ما افتاد. یک تانک دیگرهم که اشرار آن را روی تپه مشرف به دریاچهی سد
#مهاباد مستقر کرده بودند، حکایت جالبی دارد.
#ضدانقلابیون وقتی میبینند هوا پس است و جنگ را باختهاند، دستور میدهند این تانک آخری را برای کوبیدن ما از تپهی مزبور حرکت بدهند. رانندهی نابلد
#ضدانقلاب، با حماقتی که به خرج داد، تانک را خلاص کرده بود و تانک هم با سرعت تمام از روی تپه سرازیر شد و رفت زیر آب دریاچه. بعد که رفتیم جرثقیل آوردیم و تانک را بیرون کشیدیم، دیدیم هر دو سرنشین
#ضدانقلابی آن خفه شدهاند و مردهاند...
به یاری خداوند خیلی سریع موفق شدیم ضمن آزادسازی شهر و استقرار نیروهای ارتشی در
#پادگان_مهاباد، ایستگاه رادیو_تلوزیونی و دیگر مراکز مهم دولتی و نقاط سوق الجیشی شهر را از تصرف
#ضدانقلاب خارج کنیم.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️
@javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·