❇️❇️ ۱۵_جان پاکش ز عالم فانی چون به دارالقرار گشت روان روح او را به آسمان بردند کرد بر منبر سپهر، مکان خطبه خواند از برای خیل ملک شد امام جماعت ایشان خاک او شد عبیر و عنبر خلد کفن از تار گیسوی حوران در فردوس شد به رویش باز شاد گشت از قدوم او رضوان سدره «طوبی لهم» برایش خواند جنت آورد «ادخلوا» به زبان بر سرش ریختند بهر نثار حور و غلمان، جواهر الوان مرقد او«بحار انوار» است که ز «عین الحیات» داده نشان روضه اش می‌دهد «حیات قلوب» ز«جلاء العیون» ببین تو عیان «اعتقادات» اوست «زاد معاد» تو به «حق الیقین» یقین، می‌دان گوییا هاتفی ز عالم غیب داده بودش بشارت از یزدان که در این ماه، می‌روی به بهشت زود بنما وداع پیر و جوان زان سبب ختم گشت تفسیرش آیه «کلّ من علیها فان» چون شب قدر آن عظیم القدر شد نهان عشر آخر رمضان «ازهری »گفت بهر تاریخش باقر علم شد روان به جنان https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2