شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست بروی شاه ولایت؛ چرا که بود خسی علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل چرا که او کس هر بی کس است و دادرسی سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار علی چنین هنری کرد و او چنین هوسی فضول گفت که ارفاق تا بدین حد بس که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم که نان و آب نبندد کسی به روی کسی غلام همت آن قهرمان کون و مکان که بی رضای الهی نمی زند نفسی تو هم بیا و تماشای حق و باطل کن ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی شعر: استاد شهریار رحمة الله علیه