توضیح: منظور از «شجرۀ ملعونه در قرآن» خاندان بنیامیه هستند. این عبارت برگرفته از آیۀ 60 سورۀ اسراء است که شأن نزول آن، طبق نظر مفسرین شیعه و سنی، خاندان بنیامیه هستند: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیرا؛ آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود؛ همچنین شجرۀ ملعونه [درخت نفرینشده] را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را میترسانیم، اما جز طغیان عظیم، چیزى بر آنها افزوده نمیشود!» (اسراء/60) (بهعنوان نمونه ر.ک: جوامعالجامع، طبرسی، ج2، ص381؛ روحالمعانی، آلوسی، ج15، ص107)
(14) «عمروعاص گفت: «قرآنها را بلند کرده و مردم را به آن فرابخوانیم؛ زیرا فرزند ابوطالب و لشکریانش اهل دین و تقوا و ترحماند و همانها در آغاز جنگ تو را به حکمیت قرآن خواندند»
توضیح: امیرمؤمنان(ع) در آغاز جنگها قرآن را در برابر دشمن میگرفت و آنها را به قرآن کریم فرامیخواند. در ابتدای صفین نیز امام(ع)، معاویه و یارانش را به ترک مخاصمه و رجوع به قرآن فراخواند، اما مورد قبول آنها قرار نگرفت و جنگ شروع شد. وقتی کار به جایی رسید که معاویه شکست خود را قطعی دید، از عمروعاص برای خروج از این وضعیت مشورت گرفت. عمروعاص گفت: «آنها را به همان کاری دعوت کن که خودشان در ابتدا تو را به آن دعوت کرده بودند.» بدین ترتیب لشکریان معاویه قرآنها را به نیزه زدند و بهظاهر سپاه امیرمؤمنان(ع) را به «حکمیت قرآن» فراخواندند. و چون سپاه امام(ع) از جنگ خسته شده بودند، این حیله کارگر شد و تلاشهای امام(ع) برای روشنگری و نشان دادن عدم صداقت معاویه و حیلۀ او برای گرفتن زمان و فرار از شکست ناکام ماند. (شرح حوادث جنگ صفین و ماجرای حکمیت، در کتاب «وقعة صفین»، اثر نصر بن مزاحم منقری -که کهنترین تکنگاری موجود در رابطه با جنگ صفین است- به تفصیل آمده است.)
[i]. «اوصیا» جمع «وصی» است و در اینجا بهمعنی جانشینان انبیا هستند که با وصیت و تصریح خود انبیا انتخاب میشوند، یا پس از وفات انبیا توسط جانشین آنها به مقام وصایت میرسند.
[ii]. «مؤلفة قلوبهم» به کسانی گفته میشود که به آنها از جهت مالی کمک میشود تا دلهای آنها به دین اسلام جذب شود و یا در راه اسلام و کشور اسلامی تلاش کنند. در آیۀ 60 سورۀ توبه نیز یکی از مصارف زکات، دادن مال به چنین افرادی عنوان شده است.
[iii]. «فیء» به اموالی گفته میشود که بدون جنگ و درگیری از کفّار به غنیمت گرفته شده است و مسلمانان برای بهدست آوردن آن زحمتی نکشیدهاند. اختیار مصرف این اموال به دست رسول خدا(ص) و امامان بعد از ایشان است و به صلاحدید آنها مصرف میشود. (تذکرة الفقها، علامه حلی، ج1، ص419)
[iv] خلیفه دوم
[v] خلیفه اول
[vi]. منظور امیرمؤمنان(ع) افتخاراتی همچون «یوم الدار»، «لیلة المبیت» و... است که غیر از اولیای خدا هیچکس درآن بهره و نصیبی ندارد و مختص آنها است؛ که امام(ع) پیشتر در همین حدیث برخی از آنها را برشمرده است.
[vii]. یعنی چون میدانستم که اخلاق همیشگی عثمان این است که مستبد و خودرأی است و نصیحت دیگران در او مؤثر نیست، صحبت و تلاش و اقدام برای راضی کردن او به رفتار درست بیفایده بود. به همین دلیل سکوت کردم و او را نصیحت نکردم.
[viii]. مقصود امام(ع) در اینجا، طلحه و زبیر است که بیعت کردند، ولی وقتی دیدند امیرمؤمنان(ع) حاضر نیست به آنها مقام و منصبی بدهد، به بهانۀ عمره، از مدینه خارج شدند تا علیه حضرت شورش کنند.
[ix] احتمالاً این عبارت کنایه از ضعف و ناتوانى در عین ادعای توانمندی است و مقصود، مردم بصره هستند.
[x]. در جنگ جمل، امیرالمؤمنین(ع) زبیر را فراخواند و با او بین صفوف دو لشکر ملاقات کرد و سفارش پیامبر(ص) دربارۀ خودش را به زبیر یادآور شد. زبیر پس از یادآوری این مطلب از جنگ کناره گرفت. (الأخبار الطوال، دینوری، ص147)
[xi]. به کسانی همانند ابوسفیان، معاویه، بنیامیه و عموم اهل مکه «ابناء الطلقاء» (اسرای آزاد شده) گفته میشد. چون آنها بعد از فتح مکه و از روی ناچاری مسلمان شدند و رسول خدا(ص) بر آنها منت گذاشت و آنها را به بردگی نگرفت. این عبارت نشاندهندۀ اسلام ظاهری آنها بود و برای تحقیر آنها بهکار میرفت.
[xii]. «اصحاب پیامبر» به مسلمانانی گفته میشود که پیامبر را ملاقات کرده باشند و «تابعین» به آن دسته از مسلمانان گفته میشود که با یک یا چند نفر از اصحاب رسول خدا(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند، اما خود پیامبر(ص) را ندیدهاند.
[xiii]. «عبدالله بن جعفر» برادرزاده و داماد امیرالمؤمنین(ع) و همسر حضرت زینب(س) است و «محمد بن حنفیه» فرزند امام علی(ع) از همسر ایشان به نام «خولة».