🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 کجایی ای اذان گـوی پیمبر؟ بـلالـم، ای بلنـدگـوی پیمـبر دلم خواهدبه گلبانگ اذانت بخـوانی نــام دلجـوی پیمـبر من آن مرغ شکسته پرو بالم پریشان خاطر و افسرده حالم بیـا بـه خـاطـر زهـرا اذان گـو دلـم تنـگ پـدر شـد ای بلالم الهـی فـاطمه دردت بـه جانم تو که ازاشک دیده ترشدی باز بمیرم چشم هایت گـود رفته تـو از دیـروز لاغـرتر شـدی باز دگـر شـد زنـدگی ام نــا مـرتب دلـم خواهد بمیرم، جان زینب زدست گریه هایت شکوه کردند کـه زهـرا روز نالد یا که در شب بـرای گـریه هـایت من بمیرم ز اشک بچه هایت من بمیرم چه شبهایی نخفتی ناله کردی بـرای نـاله هـایت مـن بمیـرم عزیزم تـا که از من رو گرفتی زجسم و جان من نیرو گرفتی خودم دیدم به وقت راه رفتن کمک از هـر دو تـا زانو گرفتی گل هیجده بهارم در جوانی چرا بگرفته ای رنگ خـزانی؟ دگـر تنهـاتر از اینـم مگردان بمان با من اگر که می توانی چرا با هر چه غصه خو گرفتی؟ چو پیران دست بر پهلو گرفتی مـدینه در حقت بـد کرد، زهرا چرا دیگر تـو از مـن رو گرفتی؟ تـو از مـن رو مگیر ای آفتابم سکوتت کرده دیگر دل کبابم تمام شهر با من قهر هستند تـو لااقـل بـده زهـرا جـوابم تـو را جـان پیمبـر کـن حـلالـم به زینب جانِ اطهر کـن حـلالم توراحق حسین حق حسن جان به اشک چشم حیدر کن حلالم فـــراق دیگـری را دیــد زینـب شب بـی مـادری را دیـد زینـب ازآن شب که علی سر زدبه دیوار غـم بــی یــاوری را دیــد زینـب علـی جـانم ز پیغمـبر شنیدم حسین من شهید دشنه گردد علی شب ها کنارش آب بگذار مبـادا کـه حسینم تشنه گردد 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴