🎆. امام باقر (صلی الله علیه و آله و سلم): شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ البِرُّ اِلَى الاِفرَاطِ وَ شَرُّ الاَبنَاءِ مَن دَعَاه التَّقصِیرِ اِلَى العُقُوقِ ✅بدترین پدران کسى است که [در نیکى از حد اعتدال خارج شود و] به زیاده روى بگراید و بدترین فرزندان فرزندى است که در اثر کوتاهى، به عاق والدین دچار شود. (تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 486) شريك بن عبدالله نخعى از دانشمندان معروف اسلامى در قرن دوم بود، مهدى عباسى (سومين خليفه عباسى) به علم و هوش شريك، اطلاع داشت، او را به حضور طلبيد و اصرار كرد كه منصب قضاوت را قبول كند، او كه مى دانست قضاوت در دستگاه طاغوتى عباسيان، گناه بزرگ است، قبول نكرد. مهدى عباسى اصرار كرد كه او معلم فرزندانش گردد، او به شكلى از زير بار اين پيشنهاد نيز خارج شد و نپذيرفت. تا اينكه روزى خليفه عباسى به وى گفت: من از تو سه توقع دارم كه بايد يكى از آنها را بپذيرى: 1- قضاوت 2- آموزگارى 3- امروز مهمان من باشى و بر سر سفره ام بنشينى. شريك، تاءملى كرد و سپس گفت: اكنون كه به انتخاب يكى از اين سه كار مجبور هستم ترجيح مى دهم كه مورد سوم (مهمانى) را بپذيرم. خليفه قبول كرد و به آشپز خود، دستور داد: لذيذترين غذاها را آماده نمايد و از شريك، به بهترين وضع ممكن پذيرائى نمايد. پس از آماده شدن غذا، شريك كه آن روز از آن غذاهاى لذيذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع از آنها خورد، در همين حال ص: 80 يكى از نزديكان خليفه به خليفه گفت: همين روزها، شريك، هم منصب قضاوت را مى پذيرد و هم منصب آموزگارى فرزندان شما را، و اتفاقاً همين طور هم شد و او عهده دار هر دو مقام گرديد. از طرف دستگاه عباسى، حقوق و ماهيانه مناسبى برايش معين كردند، روزى شريك با متصدى پرداخت حقوق، حرفش شد. متصدى به او گفت: مگر گندم به ما فروخته اى كه اين همه توقع دارى؟ شريك، جواب داد: چيزى بهتر از گندم به شما فروخته ام، من دينم را به شما فروخته ام. آرى غذاى حرام و لقمه ناپاك، آنچنان قلب او را تيره و تار كرد، كه او به راحتى جزء درباريان دستگاه ظلمه گرديد، و به اين ترتيب انسان خوبى بر اثر غذاى آلوده، منحرف و عاقبت به شر شد.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan